وحى زبانى که به آن وحى به معنى سنتى نیز مىگویند تا حدى با آنچه که در میان متکلمان اسلامى معروف است نزدیک مىباشد جز این که گاهى در وحى زبانى سخن از حلول روح القدس در مصنفین عهد عتیق و جدید به میان مىآورند که از نظر کلام اسلامى باطل است اگر از این قسمت صرفنظر کنیم دو دیدگاه تا حدّى به هم نزدیکند و ما در این مورد، چند بخش از سخنان آنان را درباره ی وحى
زبانى نقل مىکنیم تا حقیقت امر روشن شود.
جان هیک مىگوید: اندیشه مسیحى شامل دو برداشت متفاوت در باب ماهیت وحى است، یکى از آنها را وحى زبانى و دیگرى را وحى غیر زبانى تشکیل مىدهد. وى درباره ی وحى زبانى چنین مىگوید:
الف: دیدگاهى که در دوره قرون وسطى غالب بوده است و امروزه صورتهاى سنتىتر را که مذهب کاتولیک رومى نماینده آن است، مىتوان تلقى زبانى از وحى نامید، بر اساس این نظر، وحى مجموعهاى از حقایق است که در احکام یا قضایا بیان گردیده است، و حقایق اصیل و معتبر الهى را به بشر انتقال مىدهد.
به گفته ی دایرة المعارف کاتولیک، وحى را مىتوان به عنوان انتقال برخى حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطى که وراى جریان معمول طبیعت است تعریف نمود.(1)
ایان باربور در این مورد مىنویسد:
حقایق وحیانى (نقلى) شامل پیامى است که خداوند از طریق مسیح و سایر پیامبران ارسال مىدارد که در کتب مقدس و سنن اولیاى دین مدون مىگردد.(2)
در قاموس کتاب مقدس نیز چنین آمده: کلام خداوند بر انبیا و رسلى نازل شده که ایشان نیز بر حسب اصطلاح لغات بنى نوع بشر، بر آن وحى مقدس متکلم شوند و وحى مسطور را یا خود نبى و رسول بنفسه مىنوشت و یا به کاتب دیگر رجوع مىفرمود.(3)
تفسیر وحى از این دیدگاه تفسیر صحیحى بوده و مفاد آن این است که:
بندگان برگزیده خدا تعالیم و سنن و یا گزارشهاى تاریخى را از مقام ربوبى برمىگیرد، و گیرنده وحى انسانى است برتر که شایستگى ارتباط با عالم بالا را دارا است.
در این صورت دیگر نمىتوان مسیح پیامگیر را خدا و یا فرزند خدا و یا یکى از سه خدا خواند، همان است که در انجیل مرقس و یوحنا و اعمال رسولان آمده است.
»اى اسرائیل! بشنو، خداوندى که خداى ماست یک خداوند است. (مرقس: 12 / 29(.
»شما سامریان، آنچه را نمىشناسید، مىپرستید امّا ما آنچه را که مىشناسیم عبادت مىکنیم«. (یوحنا: 3 / 13(.
»خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خداى اجداد ما، بنده خود عیسى را به جلال رسانیده است» (اعمال رسولان: 3 / 26(.
1) فلسفه دین، جان هیک، ص 119.
2) ایان باربور، علم و دین، ص 23، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى.
3) به مادّه ی «کتاب«، ص 719 مراجعه شود.