فلاسفه ی اسلامی در مورد ماهیت می گویند: «الماهیة من حیث هی لیست إلاّ هی، لا موجودة و لا معدومه» بنابراین، ماهیت در حدّ ذات به وجود و عدم نسبت مساوی دارد، در حالی که آنان در تبیین اصطلاحات واجب و ممکن گفته اند: «هر ماهیتی را که در نظر آوریم و آن را موضوع قرار دهیم و سپس وجود را به عنوان محمول به آن نسبت دهیم، از سه حال خارج نیست، یا رابطه وجود با آن ماهیت امکانی است، قسم اوّل را واجب الوجود و قسم دوّم را ممتنع الوجود و قسم سوّم را ممکن الوجود می نامند، بنابراین اگر واجب الوجود ماهیتی است که
موجودیت از حاق ذاتش انتزاع می شود، نتیجه این می شود که ماهیت از آن حیث که ماهیت است، هم نسبتش به وجود و عدم متساوی است (لا موجودة و لا معدومة) و هم گاهی ضرورت وجود دارد (واجب الوجود) و گاهی ضرورت عدم دارد (ممتنع الوجود) و این تناقض آشکاری است«.
پاسخ
شبهه تناقض از این جا ناشی گردیده که توهم شده است، مقصود از ماهیت در جمله ی معروف «الماهیة من حیث هی لیست الا هی» با لفظ ماهیت در بحث مواد ثلاث یک چیز است؛ ولی چنین توهمی از ناآگاهی نسبت به اصطلاحات فلسفی ناشی گردیده است. زیرا مقصود از ماهیت در جمله معروف همان است که در جواب «ماء حقیقیه» و در تعریف هستی های امکانی به کار می رود.
ما قیل فی جواب ما الحقیقه
مهیة و الذات و الحقیقه
ولی مراد آنان از ماهیت در بحث مواد ثلاث، مفاهیم کلیه است، بدین جهت گاهی به جای کلمه ی «ماهیت«، واژه ی «مفهوم» یا «معقول» را به کار می برند، چنان که محقق طوسی گفته است:
کل معقول علی الأطلاق اما ان یکون واجب الوجود لذاته، او ممتنع الوجود لذاته او ممکن الوجود لذاته (1).
صدرالمتألهین نیز گفته است:
»ان القوم اول ما اشتغلوا بالتقسیم للشیء الی هذه المعانی الثلاثة، نظروا الی حال الماهیات الکلیه بالقیاس الی الوجود و العدم، فوجدوا ان لا مفهوم کلیا الا وله الاتصاف بأحد منها» (2) و همو گفته است: «قسمة المفهوم بحسب المواد الثلاث الی الواجب و الممکن و الممتنع قسمة حقیقة….» (3).
جالب این است که در مدرکی که ناقدان سخن خود را از آن جا نقل کرده اند، نیز به جای کلمه ی ماهیت، لفظ «مفهوم» و «معنی» به کار رفته است، عبارت چنین است:
»فلاسفه که بحثشان درباره ی وجود است، می گویند: «هر معنی و مفهومی» را که در نظر بگیریم و موضوع قرار دهیم و وجود را به عنوان محمول به آن نسبت دهیم، از یکی از سه قسم خارج نیست…» (4).
در پایان یادآور می شویم اگر کسی اطلاع کمی از فلسفه اسلامی داشته باشد، می داند که جمله ی معروف حکماء درباره ی ماهیت، مربوط به ماهیات امکانی است و ممتنع به حکم اینکه وجود ندارد، ماهیت ندارد (مالا وجود له لا ماهیة له) و واجب الوجود بر اثر سعه ی وجود، مافوق ماهیت است. در این صورت واجب الوجود و ممتنع الوجود، در مقسم داخل نبوده و مقسم اختصاص به ماهیت امکانی دارد، در حالی که هر دو قسم به اضافه قسم سوم در سنجش مفهوم به مواد ثلاث داخل است.
و نیز یادآور می شویم در جمله ی معروف اگر می گوییم: «ماهیت نه موجود است نه معدوم«، مقصود سلب هر دو از ماهیت به حمل اولی است، زیرا در مقام حدّ ذات و موقعیت جنس و فصل، هیچ یک وجود ندارد؛ هر چند در مرحله ی بعد از ذات و به اصطلاح از نظر حمل شایع، از دو حالت خالی نیست.
1) کشف المراد، چاپ مصطفوی، ص 26.
2) اسفار، ج 1، ص 84.
3) همان مدرک، ص 91. همچنین به بدایة الحکمة، مرحله 4 مراجعه شود.
4) مرتضی مطهّری، آشنایی با علوم اسلامی، ج1، ص194.