جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدایت و ضلالت به دست خدا است! (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

1- اقسام هدایت و ضلالت‏

مسافرى آدرسى را در دست دارد، به شما مى‏رسد و سؤال مى‏کند، شما براى نشان دادن مقصد او دو راه در پیش دارید:

نخست این‏که همراه او بروید و نیکوکارى را به مرحله کمال و تمام برسانید و تا مقصد او را همراهى کنید سپس خداحافظى کرده برگردید.

دوم این‏که با اشاره دست، و دادن نشانه‏هاى مختلف او را به سوى مقصدش رهنمون شوید.

مسلماً در هر دو صورت شما او را «هدایت» به مقصود کرده‏اید، ولى میان این دو فرق است، دومى تنها «ارائه طریق»

است، و اولى «ایصال به مطلوب» یعنى رساندن به مقصد. در قرآن مجید و در اخبار اسلامى هدایت به هر دو معنى آمده است.

از سوى دیگر گاه هدایت تنها جنبه «تشریعى» دارد یعنى از طریق قوانین و دستورات صورت مى‏گیرد و گاه جنبه «تکوینى» دارد یعنى از طریق دستگاه‏هاى آفرینش همانند هدایتِ نطفه به سوى یک انسان کامل، و این هر دو معنى نیز در قرآن و اخبار آمده، با روشن شدن اقسام هدایت (و طبعاً نقطه مقابل آنها، ضلالت) به اصل مطلب باز مى‏گردیم.

در آیات بسیارى مى‏خوانیم که هدایت و ضلالت کار خداست؛ بدون شک «ارائه طریق» از سوى خدا صورت مى‏گیرد، چرا که او پیامبران را فرستاده و کتب آسمانى نازل کرده تا راه را به انسان‏ها نشان دهند.

امّا «رسانیدن به مقصد» به صورت اجبارى مسلماً با اصل آزادى اراده و اختیار سازگار نیست، ولى چون تمام نیروها را که براى رسیدن به مقصد لازم است خدا در اختیار ما مى‏گذارد و اوست که توفیقش را شامل حال ما در این راه مى‏گرداند این معنى از هدایت نیز به صورتى که گفته شد از سوى خدا است یعنى به صورت تهیه اسباب و مقدّمات و گذاردن آنها در اختیار بشر.

2- یک سؤال مهم‏

اکنون سؤال مهم این جاست که در بسیارى از آیات قرآن‏

مى‏خوانیم: «خدا هر کس را بخواهد هدایت مى‏کند و هر کس را بخواهد گمراه مى‏سازد» مانند:

«فیضل اللَّه من یشاء و یهدى من یشاء و هو العزیز الحکیم»؛ (1)

«خداوند هر کس را بخواهد هدایت و هر کس را بخواهد گمراه مى‏سازد، و او شکست‏ناپذیر و حکیم است».

بعضى بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن، و تفسیرى که آیات نسبت به یکدیگر دارند، فوراً با مشاهده چنین آیه‏اى زبان به اعتراض مى‏گشایند و مى‏گویند چگونه خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى‏کند و هر کسى را بخواهد گمراه مى‏سازد؟ پس ما در این وسط چه گناهى داریم؟!

نکته مهم این است که همیشه آیات قرآن را باید در ارتباط با یکدیگر در نظر گرفت تا به مفهوم حقیقى آن آشنا شویم، و ما در این جا چند نمونه از آیات دیگر هدایت و ضلالت را براى شما بازگو مى‏کنیم تا در کنار آیه بالا بچینید و خودتان نتیجه‏گیرى لازم را به عمل آورید:

در آیه 27، سوره ابراهیم مى‏خوانیم: «و یضل اللَّه الظالمین»؛ «خداوند ستمگران را گمراه مى‏سازد».

در آیه 34، سوره غافر مى‏خوانیم: «کذلک یضل اللَّه من هو مسرف مرتاب»؛ «اینچنین خداوند هر اسراف‏کار وسوسه‏گر را گمراه مى‏سازد».

و در آیه 69، سوره عنکبوت مى‏خوانیم: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»؛ «کسانى که در راه ما جهاد کنند آنها را به راه‏هاى‏

روشن خویش رهبرى و هدایت مى‏کنیم».

چنان که ملاحظه مى‏کنیم مشیّت و اراده خدا بى‏حساب نیست، نه بى‏حساب توفیق هدایت به کسى مى‏دهد و نه بى‏حساب توفیقش را از کسى سلب مى‏کند.

آنها که در راه او جهاد کنند، به جنگ مشکلات بروند، با هواى نفس به مبارزه برخیزند، و در برابر دشمنان بیرونى مقاومت و سرسختى نشان دهند، خداوند وعده هدایت آنها را داده است و این عین عدالت است.

و امّا آنها که «ظلم و ستم» بنیاد کنند، و در طریق اسراف و شک و تردید و ایجاد وسوسه در دل‏ها، گام بگذارند، خدا توفیق هدایت را از آنها سلب مى‏کند، قلبشان بر اثر این اعمال، تاریک و ظلمانى مى‏گردد، و توفیق رسیدن به سرمنزل سعادت نصیبشان نخواهد شد. و این است معنى گمراه ساختن پروردگار که نتیجه اعمال ما را در اختیار ما مى‏گذارد و این نیز عین عدالت است. (دقّت کنید)

3- علم ازلى علت عصیان کردن!

آخرین مطلبى که در بحث جبر و اختیار طرح آن را لازم مى‏بینیم بهانه‏اى است که بعضى از جبرى‏ها به عنوان علم ازلى خداوند مطرح کرده‏اند.

آنها مى‏گویند: آیا خدا مى‏دانسته است که فلان شخص در فلان ساعت مرتکب قتل نفس یا نوشیدن شراب مى‏شود؟ اگر بگویید نمى‏دانسته، علم خدا را انکار کرده‏اید، و اگر بگویید مى‏دانسته باید

حتماً آن را انجام دهد، وگرنه علم خداوند خلاف از آب درمى‏آید.

پس براى حفظ علم خداوند هم که باشد گنهکاران مجبورند گناهانشان را انجام دهند، و مطیعان نیز باید اطاعتشان را!

امّا آنها که این بهانه را براى پرده‏پوشى بر خطاها و گناهان خود جور کرده‏اند در حقیقت از یک نکته غافلند که ما مى‏گوییم خدا از ازل مى‏دانسته ما به میل و اراده و اختیار خود اطاعت یا گناه مى‏کنیم، یعنى اختیار و اراده ما نیز در علم خدا بوده است. پس ما اگر مجبور شویم علم خدا جهل مى‏شود. (دقّت کنید)

اجازه دهید این مطلب را با یکى دو سؤال کاملًا مجسم کنیم: فرض کنید استادى یا معلّمى مى‏داند فلان شاگرد تنبل در آخر سال رفوزه مى‏شود، و این آگاهى او صد در صد قطعى است و بر اساس تجربیات سالیان دراز عمر اوست.

آیا فردا که آن شاگرد رفوزه شده مى‏تواند یقه استاد را بگیرد که پیش‏بینى و اطّلاع تو مرا مجبور کرد رفوزه شوم؟!

دست بالاتر را مى‏گیریم، فرض کنید شخص معصوم و بى‏خطایى باشد و از وقوع حادثه جنایت‏بارى در فلان روز باخبر گردد و روى جهاتى مصلحت ببیند در این امر دخالت کند، آیا علم این معصوم سلب مسئولیت از مجرم مى‏کند، و او را در کار خود مجبور مى‏گرداند؟!

باز فرض کنید دستگاه‏هاى نوظهورى اختراع شود که بتواند حوادث آینده را چند ساعت قبل از وقوع آن دقیقاً پیش‏بینى کند و

بگوید فلان شخص با میل و اختیار خود فلان کار را در فلان ساعت انجام خواهد داد آیا اینها سبب اجبار کسى مى‏شود؟!

خلاصه این‏که علم خداوند هرگز کسى را بر کارى مجبور نمى‏کند.

فکر کنید و پاسخ دهید

1- هدایت چند گونه است؟ شرح دهید.

2- نمونه‏اى از آیات قرآن‏که هدایت و ضلالت را به خدا نسبت مى‏دهد بازگو کنید.

3- تفسیر هدایت و ضلالت الهى چیست؟

4- منظور از علم ازلى خداوند چیست؟

5- آیا این علم ازلى سلب اختیار و مسئولیت از ما مى‏کند؟ مثالى براى این مسئله ذکر کنید.


1) سوره ابراهیم، آیه 4.