هدایت فطرى انسان به دو صورت تحقّق مى یابد:
هدایت فکرى: که آفریدگار حکیم به انسان، نیروى تفکر و اندیشه، اعطا کرده است تا بتواند خوبى ها را از بدى ها و ارزشها را از ضد ارزشها تمییز دهد. در روایات اسلامى «عقل» یکى از دو «حجت» خداوند بر انسانها معرفى شده است.
امام کاظم(علیه السلام) فرمودند:خداوند بر انسانها دو «حجت» دارد. یکى حجت ظاهرى و دیگرى حجت باطنى. پیامبران الهى و امامان، حجت هاى ظاهرى خدا و «عقل» حجت باطنى او مى باشد.
امام صادق(علیه السلام) یک جا «عقل» را موهبتى الهى دانسته که به انسانها اعطا گردیده است، و در جاى دیگر از آن به عنوان جمال و زینت(معنوى) انسان و روشنگر وى (در مسیر زندگى) یاد کرده، که انسانها در پرتو هدایت آن، آفریدگار خود را شناخته، و خوبى ها را از بدى ها تمییز مى دهند.(1) این نوع از هدایت شامل همه انسانها است (به جز عدّه اندکى که به عللى، عقب افتادگى فکرى دارند و طبعاً تکلیفى نیز ندارند) و به کسى جز خدا اسناد داده نمى شود و از قلمرو مسأله جبر و اختیار بیرون است.
هدایت وجدانى و درونى: که غالباً در اصطلاح به آن هدایت فطرى گویند و مقصود از آن این است که انسان از درون و وجدان خود، میان خوبى ها و بدى ها تمییز مى دهد. دادگرى، شکرگزارى نعمت، وفاى به عهد و پیمان، راستگویى و نظایر آن را کارهاى شایسته و از ارزشهاى متعالى مى شمارد و ستمگرى، کفران نعمت، پیمان شکنى، دروغگویى و امثال آن را کارهاى ناپسند و ضد ارزش مى داند.
سخن معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) که هر کودکى بر فطرت پاک خداپرستى و گرایش به اسلام به دنیا مى آید لکن پدر و مادر او (به خاطر تربیت ناصحیح) وى را یهودى یا نصرانى مى گردانند(2) به همین مطلب اشاره دارد.
و نیز این آیه شریفه که مى فرماید: به سوى آیین حنیف اسلام روى آور که هماهنگ با فطرت انسانها است که خداوند آنان را بر اساس آن آفریده است(3) ناظر به مطلب یاد شده است.
و از جمله آیات قرآن که به روشنى از هدایت فطرى گزارش مى دهد این آیه است:
(وَنَفْس وَما سَوّاها – فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْویها)(شمس/7ـ8).
«سوگند به نفس(انسانى) و آنچه او را بیاراست، سپس پلیدیها و پاکى ها را به او الهام کرد».
البته همه انسانها از این هدایت فطرى برخوردارند و این نوع از هدایت نیز از قلمرو اختیار انسان بیرون است و تنها به خدا اسناد داده مى شود و ربطى به مسأله جبر و اختیار نیز ندارد و هیچ انسانى نیز نسبت به این هدایت، اضلال نمى گردد اگر چه ممکن است از آن به طور صحیح بهره گیرى ننمایند.
1) اصول کافى، ج1، کتاب العقل والجهل، به حدیث12، 18و 35 رجوع شود.
2) کُلُّ مَولود یُولَدُ على الفِطرَةِ حَتّى یَکُونَ أَبواهُ یُهوِّدانه وَیُنَصّرانه(بحارالأنوار، ج73 ص 281).
3) (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللهِ الّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها…)(روم/30).