جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نیاز به وجود پیامبران از نظر طرح قوانین‏ (2)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در درس گذشته نیاز به وجود پیامبران را از دو بُعد «تعلیم» و «تربیت» دانستیم، اکنون نوبت به قوانین اجتماعى و نقش مهمّى که پیامبران در این زمینه دارند رسیده است.

مى‏دانیم بزرگ‏ترین امتیاز زندگى انسان‏ها که عامل همه پیشرفت‏هایى است که نصیب او در تمام زمینه‏هاى مختلف زندگى شده، همان زندگى اجتماعى پویاست.

به طور قطع اگر انسان‏ها جدا از یکدیگر زندگى مى‏کردند الان همگى از نظر سطح فکر و تمدن همچون انسان‏هاى «عهد حجر» بودند!

آرى تلاش و کوشش دسته‏جمعى است که چراغ فرهنگ و تمدن را فروزان ساخته، تلاش و کوشش دسته‏جمعى است که سرچشمه این همه اکتشافات علمى و اختراعات شده است.

فى‏المثل اگر مسئله مسافرت به کره ماه را در نظر بگیریم، مى‏بینیم این کار نتیجه تلاش یک یا چند دانشمند بزرگ نبوده است، بلکه میلیون‏ها عالم و دانشمند در طى هزاران سال مطالعات و کشفیّات و تجربیاتى داشته‏اند که از طریق زندگى دسته جمعى متراکم گردیده و سرانجام به این عظمت رسیده است.

و یا اگر طبیب فوق العاده ماهرى در عصر ما موفق مى‏شود قلب انسانى را که خودش مرده امّا قلبش هنوز قابل استفاده است در سینه انسان دیگرى پیوند زند و او را از مرگ حتمى رهایى بخشد، این نتیجه تجربیات هزاران هزار پزشک و جراح در طول تاریخ است که به وسیله استادان به شاگردان منتقل شده است.

ولى البته این زندگى اجتماعى در مقابل این همه برکات مشکلاتى هم دارد، و آن برخورد و تصادم حقوق و منافع انسان‏ها با یکدیگر، و گاه تجاوز و حتى جنگ است.

در اینجا احتیاج به قانون و برنامه و مقرّرات روشن مى‏شود، قوانین مى‏تواند سه مشکل بزرگ را براى ما حل کند:

1- قانون حدود وظائف هر فرد را در برابر جامعه، و وظائف جامعه را در برابر هر فرد روشن مى‏سازد، استعدادها را شکوفا و تلاش‏ها را هماهنگ مى‏کند.

2- قانون راه را براى نظارت لازم بر انجام وظیفه از سوى افراد هموار مى‏نماید.

3- قانون جلو تجاوز افراد را به حقوق یکدیگر گرفته، و مانع هرج و مرج و برخورد افراد و گروه‏ها مى‏گردد، و در صورت لزوم براى‏

متجاوزان مجازات مناسب را تعیین مى‏کند.

بهترین قانون‏گذار کیست؟

اکنون باید ببینیم چه کسى بهتر از همه مى‏تواند قوانین مورد نیاز انسان را تنظیم کند، به گونه‏اى که هر سه اصل فوق در آن رعایت شود، هم حدود وظایف و حقوق فرد و جامعه روشن گردد و هم نظارت صحیح و سالمى بر کارها شود، و هم جلو تجاوزکاران را بگیرد.

اجازه بدهید در اینجا مثال ساده‏اى بزنیم:

جامعه انسانى را مى‏توان به یک قطار بزرگ تشبیه کرد و هیأت حاکمه را به دستگاه لکوموتیو که این قطار عظیم را در مسیرى به حرکت درمى‏آورد.

قانون به منزله ریل‏هاى راه‏آهن است که خط سیر این قطار را براى رسیدن به مقصد مشخص مى‏کند، خط سیرى که از پیچ و خم‏هاى کوه‏ها و درّه‏ها مى‏گذرد، بدیهى است یک راه‏آهن خوب باید مشخّصات زیر را داشته باشد:

زمین‏هایى که قطار از آن مى‏گذرد باید مقاومت کافى براى حداکثر فشار داشته باشد.

فاصله میان دو خط دقیقاً هماهنگ با فاصله چرخ‏هاى لکوموتیو باشد، همچنین دیوارهاى تونل‏ها و ارتفاع آن با حداکثر ارتفاع قطار متناسب باشد.

سراشیبى‏ها و سربالایى‏ها آن قدر تند نباشد که ترمزهاى قطار و

کشش آن از عهده آنها برنیاید.

همچنین احتمال ریزش کوه‏هاى اطراف، فرو ریختن حاشیه درّه‏هایى که قطار از کنار آن مى‏گذرد و احتمال سیلاب‏ها و بهمن‏ها نیز دقیقاً محاسبه شود، تا قطار در هر شرایطى بتواند به سلامت از آن جادّه بگذرد و مسائل مهم دیگرى از این قبیل.

با توجّه به این «مثال» به «جامعه انسانى» برمى‏گردیم:

قانون‏گذارى که مى‏خواهد بهترین قانون را براى انسان‏ها بگذارد باید صفات زیر را داشته باشد:

1- نوع انسان را به طور کامل بشناسد و از تمام غرائز و عواطف و نیازها و مشکلات او کاملًا آگاه باشد.

2- تمام شایستگى‏ها و استعدادهایى را که در انسان‏ها وجود دارد، در نظر گیرد و براى شکوفا شدن آنها از قوانین استفاده کند.

3- حوادثى را که ممکن است براى جامعه پیش آید از هر نوع، و همچنین عکس‏العمل‏هاى لازم را بتواند به خوبى پیش‏بینى کند.

4- هیچ گونه منافع خاصّى در جامعه نداشته باشد، تا به هنگام وضع قوانین فکرش متوجّه منافع شخص خود یا وابستگان و گروه اجتماعیش نگردد.

5- این قانونگذار باید از تمام پیشرفت‏هایى که ممکن است نصیب انسان گردد و همچنین انحطاطها و سقوطها آگاه باشد.

6- این قانونگذار باید حداکثر مصونیت از خطا و اشتباه و فراموشى را داشته باشد.

7- بالاخره این قانون‏گذار باید آنچنان قدرتى داشته باشد که مرعوب هیچ مقام و قدرتى در اجتماع نگردد و از هیچ کس نترسد، در عین حال فوق‏العاده مهربان و دلسوز باشد.

این شرایط در چه کسى جمع است؟

آیا انسان مى‏تواند بهترین قانون‏گذار باشد؟

آیا تا کنون کسى انسان را به طور کامل شناخته؟ در حالى که یکى از دانشمندان بزرگ عصر ما کتاب مشروحى درباره انسان نوشته و نام کتابش را «انسان موجود ناشناخته» گذارده است.

آیا روحیات و امیال و غرائز و عواطف انسان‏ها همگى به خوبى شناخته شده؟

آیا نیازهاى جسمى و روحى انسان بر کسى جز خدا آشکار است؟

آیا مى‏توانید در میان انسان‏هاى عادّى کسى را پیدا کنید که منافع خاصّى در جامعه نداشته باشد؟

آیا انسانى مصون از خطا و اشتباه، و داراى آگاهى به تمام مسائل مورد ابتلاى افراد بشر و جوامع، در میان انسان‏هاى معمولى سراغ دارید؟

بنابراین غیر از خدا و کسى که وحى الهى را دریافت مى‏دارد نمى‏تواند قانون‏گذار خوب و جامعى باشد.

و به این ترتیب به این نتیجه مى‏رسیم: خدایى که بشر را

براى پیمودن راه تکامل آفریده، باید کسانى را مأمور هدایت او کند تا قوانین آسمانى و جامع الاطراف الهى را در اختیار انسان‏ها بگذارند.

و مسلماً هنگامى که مردم بدانند قانون، قانون خداست با اعتماد و اطمینان بیشتر به آن عمل مى‏کنند و به تعبیر دیگر این آگاهى ضامن اجراى ارزنده‏اى براى قوانین خواهد بود.

رابطه توحید و نبوت‏

توجه به این نکته را نیز در این جا ضرورى مى‏دانیم که نظام آفرینش خود شاهد و گواه زنده‏اى بر وجود پیامبران الهى و رسالت آنهاست.

توضیح این‏که: یک بررسى کوتاه در این نظام شگفت‏انگیز هستى به ما نشان مى‏دهد که خداوند هیچ یک از نیازهاى موجودات را از نظر لطفش دور نداشته، مثلًا اگر به ما چشم براى دیدن مى‏دهد به این چشم پلک و مژگان داده تا از آن محافظت کند و ورود نور را در آن تنظیم نماید.

در گوشه‏هاى چشم عده‏هاى اشک مى‏آفریند تا سطح چشم را همواره مرطوب نگهدارد، چرا که خشکیدن چشم سبب از بین رفتن است.

باز در گوشه چشم روزنه کوچکى ایجاد مى‏کند تا آب‏هاى اضافى از آن مجرا به داخل بینى بریزند، که اگر این روزنه باریک نبود همواره قطره‏هاى اشک روى صورت ما سرازیر مى‏شد!

به مردمک چشم آنچنان حسّاسیّت مى‏دهد که به طور خودکار در برابر نورهاى قوى و ضعیف تنگ و گشاد شود، تا نور تنظیم گردد و چشم صدمه‏اى نبیند.

در اطراف کره چشم عضلات مختلفى قرار مى‏دهد که آن را به هر سو بچرخاند و دیدن صحنه‏هاى مختلف را بدون گردش سر و بدن آسان سازد.

آیا خداوندى که این چنین نیازمندى‏هاى انسان را تأمین مى‏کند ممکن است او را از یک راهنما و رهبر مطمئن و معصوم که با وحى او سر و کار داشته باشد محروم سازد؟!

فیلسوف معروف «بوعلى سینا» در کتاب مشهورش «شفا» چنین مى‏گوید: «احتیاج انسان به مبعوث شدن پیامبران در بقاى نوع خود و تحصیل کمالات مسلماً از روئیدن موهاى مژگان و ابرو و فرورفتگى کف پاها و امثال آن بیشتر و ضرورى‏تر است، بنابراین ممکن نیست عنایت ازلى آن را ایجاب کند و این را ایجاب نکند»!

فکر کنید و پاسخ دهید

1- بزرگ‏ترین امتیاز زندگى بشر چیست؟

2- چرا انسان بدون قانون نمى‏تواند زندگى کند؟

3- یک مثال زنده براى روشن ساختن نقش قانون در زندگى انسان‏ها بزنید.

4- بهترین قانون‏گذار باید چه صفاتى داشته باشد؟

5- چرا پیامبران باید از جنس انسان باشند؟