در اینجا نکته اى شایان توجه است و آن این که بیشتر غربیان، اسلام را به عنوان آیین جبر معرفى کرده اند و گاهى پیشرفت اسلام را از این طریق تفسیر مى کنند که سربازان اسلام مجهّز به عقیده جبر بوده اند.
علت چنین تفسیر و چنین نسبت، مطالعه کتابهاى کلامى اشاعره است که به طور گسترده در گوشه و کنار ممالک اسلامى در دسترس خاورشناسان
بوده است و در این کتابها هر چند نظریه جبر مردود شناخته شده است و نظریه کسب مطرح گردیده، لکن حقیقت کسب، چیزى جز جبر نیست.
براى(1)آن که این گفتار خالى از سند نباشد جمله اى را که نویسنده معروف آمریکایى به نام «واشنگتن اورنگ» در کتاب خود آورده است در اینجا یادآور مى شویم، وى در کتابى که درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) انتشار داده است چنین مى نویسد:
محمد براى پیشرفت امور جنگى خود، از این قاعده استفاده کرده، زیرا به موجب این قاعده، هر حادثه اى که در جهان رخ مى دهد، قبلاً در علم خدا مقدّر بوده، و پیش از آن که در جهان به وجود آید، در لوح محفوظ ثبت گردیده و سرنوشت هر کس قبلاً تعیین شده است و به هیچ وسیله نمى توان آن را مقدّم و مؤخر ساخت.
مسلمانان معتقد به این اصل، هنگام نبرد، بدون بیم و هراس، خود را به صف دشمنان مى زدند. در نظر آنان مرگ در جنگ مساوى با شهادت بود و بهشت را نصیب انسان مى ساخت. بدین جهت اطمینان داشت که اگر کشته شوند و یا بر دشمن غلبه یابند، در هر صورت پیروز شده اند.(2)
1) شرح عقیده طحاویه، ص 125 و در همین فصل، به گونه اى در آن بحث خواهیم نمود.
2) حیات محمد تألیف دکتر محمد حسنین هیکل، ط مصر، ص 549.