ولى در عین حال نور فطرت – حتى فروغ عقل – در مواردى از شناخت ارزشها و ضد ارزشها عاجز و ناتوان مىباشد، در این موارد از طریق وحى که مطمئنترین رابطه انسان با واقع است بهره مىگیرد.
روى این اصل قسمتى از محرمات و واجبات جزو مسایل اخلاقى بوده و چه بسا فطرت انسان و عقل افراد بسیط از تحلیل مصالح و مفاسد آنها عاجز و ناتوان مىباشد، ولى وحى الهى که از دید گستردهترى برخوردار است محرماتى را برشمرده و واجباتى را عرضه داشته است.
اسلام مىگوید: عیبجویى، کنجکاوى در اسرار مردم، بدگویى پشت سر مردم، تفاخر به نژاد، کاملا ممنوع است، همچنان که بهرهگیرى از قمار و شراب حرام و انتفاع از «میته» ممنوع مىباشد. هرگاه عقل، فلسفهى تحریم این نوع احکام الهى را درک کرد چه بهتر و در غیر این صورت ما به حکم خطاناپذیرى وحى به این دستورها مؤمن بوده و همه را در راستاى سعادت انسان مىدانیم.
فطرت و خرد انسان او را به خضوع و خشوع در برابر خدا که این همه نعمتها را در اختیار ما نهاده است دعوت مىکند. امّا کیفیت صحیح شکرگزارى و ثناگویى براى او روشن نیست در این مورد شرع او را در این راه کمک مىکند، و شیوهى شکرگزارى و سپاس گویى را با فرمان نماز گزاردن و روزه گرفتن روشن مىسازد.
بنابراین، اخلاق اسلامى روى دو اصل استوار است:
الف) تمایلات فطرى و آگاهىهاى درونى که زیبا و نازیبا را تشخیص مىدهد.
ب) وحى الهى و پیامهاى خداوند در مورد عوامل سعادت آفرین و یا شقاوتزا.