باید توجه داشت که آنچه مورد بحث ما است آزادى و یا جبر فلسفى است نه آزادى و جبر معنوى و اخلاقى، در کتاب «جبر و اختیار» نیز این مسأله از دو زاویه مورد بحث قرار گرفته است.
1. از دیدگاه قوانین طبیعى.
2. از دیدگاه ماوراء طبیعى.
و مطالب یاد شده و دیگر مطالبى را که یادآور خواهیم شد در زمینه بخش نخست مطرح گردیده است و تمام کوشش نویسنده در جهت حل مشکلات آزادى انسان با توجه به قانون علیت مى باشد بنابراین مدار بحث این است که آیا انسان از نظر قانون علیت در کارهاى خود مختار و آزاد است یا مجبور.
طرفدار«جبر» مى گوید: جبر على و معلولى که بر همه پدیده هاى امکانى حاکم است شامل کارهاى انسان نیز مى شود و این «جبر» با آزادى انسان سازگار نیست و این آزادى که مورد انکار جبرى واقع مى شود امرى بسیط است و درجات و مراتب براى آن تصور نمى شود آن آزادى که داراى مراتب است آزادى اخلاقى یا معنوى است که از بُعد ملکوتى و «علوى» نفس انسانى سرچشمه مى گیرد و شدت وضعف آن به مقدار تفوق و برترى بعد ملکوتى نفس بر ملکى و حیوانى آن بستگى دارد، پیامبران و امامان از حد اعلاى این آزادى برخوردارند و پیروان راستین آنان از مرتبه اى نازل تر از آن برخوردار مى باشند، و خلاصه آن که هر کس به مقدار مقاومت در برابر غرایز و تمایلات مادى از این آزادى اخلاقى و معنوى بهره مند مى باشد در حالى که از نظر آزادى و اختیار فلسفى همه انسانها به یک میزان برخوردارند اگر قانون علیت و جبر علّى ومعلولى مستلزم مجبور بودن انسان در کارهاى خود مى باشد، همه انسانها و به طور یکسان مجبورند و اگر مستلزم آن نیست همه انسانها به یک میزان و به طور یکسان آزادند دیگر درجات و مراتب تصور نمى شود.
از آنچه یادآور شدیم چند مطلب روشن شد:
1. ملاک اختیار و آزادى انسان(که زیربناى مسأله مسئولیت و کیفر و پاداش است) تسلط «من» و نظارت آن بر غرائز مادى نیست(این آزادى اخلاقى است که بیانگر تکامل معنوى انسان است).
2. آزادى مورد بحث پدیده اى بسیط است هر چند آزادى اخلاقى داراى مراتب و درجات است.
3. سخنان موریس مترلینگ و انیشتین درباره آزادى انسان مربوط به آزادى اخلاقى و کمال معنوى انسان است و ربطى به آزادى مورد بحث ندارد.(1)
1) مؤلف جبر و اختیار سخنان آنان را به عنوان شاهد بر مدعاى خود نقل کرده است، (ص 99ـ100).