جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقد تعریف مشهور آزادى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

1. آزادى: رهایى از جبر غیر و عمل به اقتضاى ماهیت و طبیعت خویش.

این تعریف مرکب از دو جزء است:

1. جزء سلبى.

2. جزء ایجابى.

جزء نخست ناظر به رفع موانع است که نمى‌گذارد انسان به اقتضاى طبیعت خود عمل کند، و در حقیقت جلوى مقتضى را مى‌گیرد، و مانع از تأثیر آن مى‌شود، غالبا این «غیر» همان حاکمان مستبد و فرمانروایان خودخواه هستند که اراده خود را بر انسان تحمیل کرده و انسان را از عمل به خواسته‌هاى طبیعى خود باز مى‌دارند.

در گذشته غالبا جبر غیر به صورت حاکمان مستبد ترسیم مى‌شد امّا پس از پیوستگى جوامع و گسترش صنعت، عوامل «جبرآفرین» دیگرى نیز پدید آمدند، که اختیار را از کف انسان‌ها مى‌ربایند و چه‌بسا انسان فکر مى‌کند که آزادانه عمل مى‌کند امّا غافل از آن‌که عواملى خارج از اختیار مانند رسانه‌ها و تبلیغات گمراه کننده فکر و اندیشه سپس گزینش را در مغز او پدید مى‌آورند.

در انتخابات غرب کاملا این مسأله مشهود است، سرمایه‌داران بزرگ براى انتخاب شدن نمایندگان موردنظر خود، از ابزارهاى گوناگونى حتى ستارگان سینما بهره گرفته و آنچنان جامعه را براى دادن رأى به منتخبان موردنظر خود، آماده مى‌سازند که حتّى خود رأى‌دهنده از عوامل جبرآفرین بى‌خبر مى‌باشد.

اکنون به جزء دوم برگردیم فرض کنید از «جبر غیر» آزاد شویم ولى نمى‌توان در یک حالت بى‌تفاوتى زیست طبعا باید به نقطه‌اى پناه برد و آن زندگى در پرتو اقتضاء طبیعت انسانى است.

نقطه مهم، در تشخیص اقتضاى طبیعت و ویژگى ذاتى اوست، در اینجا جهان‌بینى‌هاى مختلف به شدت در تشخیص مقتضاى طبیعت تأثیر گذارند.