شیوه بررسى که قبلا یادآور شدیم، ایجاب مىکرد که درباره این مکتب، پس
از پایان پذیری بیان ملاک فعل اخلاقی، در فلسفه های یونانی و رومی، سخن بگوییم، زیرا این مکتب به وسیله دو دانشمند انگلیسی: «جرمی بنتا» (1848 – 1832) و «جان استورات میل» (1806 – 1873) پی ریزی شده که مربوط به دوران رنسانس می باشد، ولی پیوند نزدیک مکتب نفع عمومی با مکتب لذت گرایی شخصی، سبب شد که ترتیب تسلسل زمانی را نادیده گرفته و همه را یک جا مورد بررسی قرار دهیم.
در مکتب لذت گرایی، ملاک اخلاقی بودن فعل، «لذت شخصی» بود، در حالی که یک رشته افعال اخلاقی داریم که شخص در آنها محور، نیست بلکه، ملاک، خدمت به جامعه و منتفع شدن آن است. به خاطر چنین اشکالی واضح در آن مکتب دو دانشمند انگلیسی، قید «شخصی» را به نفع عمومی، عوض کرده و فعل اخلاقی را چنین توصیف می کنند «فعلی که مایه لذت مستمر و یا غالب بر الم، نسبت به جامعه بوده باشد«.
یک چنین دگرگونی، به خاطر فلسفه ای است که «بنتام» از آن پیروی می کرد زیرا او با حکومت استبدادی، و حکومت اشرافی (اریستو کراسی) موروثی مخالف بود و از حکومت دموکراسی، حمایت می کرد، و با امپراتوری انگلیس در هند و دیگر مستعمرات مخالف بود.
در این مکتب یک عمل آنجا که در جهت «حصول و تولید بزرگ ترین خوشی و سعادت برای بزرگ ترین عده«، قرار گیرد، حق و درست خواهد بود. و ملاک ارزش و یا درستی، نتیجه ی فعل است، نه انگیزه آن.(1)
نقد و بررسی
1. تخصص فعل اخلاقی به آنچه که «بیشترین مقدار لذت برای بزرگ ترین عده را، فراهم آورد» معلول نادیده گرفتن، بخشی از افعال اخلاقی است که در آنها
رشد روحى و تعالى شخص مطرح است نه جامعه و هیچ فردى نمىتواند اخلاقى و یا حقّ و درست بودن آن را انکار کند مانند:
الف: ستم نپذیرى و زیر بار زور و ستم نرفتن که امروزه به آن در زبان عرب «إباء الضیم» مىگویند که نمونه واضح آن به تعبیر «ابن ابى الحدید بغدادى» سید الشهداء، حسین بن على علیهما السّلام است.(2)
ب: قناعت پیشگى و پرهیز از خضوع در برابر انسانهاى فرومایه که نشانه عظمت روحى و خویشتندارى است.
این نوع صفات برجسته که آفریننده یک رشته افعال اخلاقى بس زیبایى هستند، هرگز ارتباطى به «بیشترین لذت براى بزرگترین عده» ندارند – مع الوصف – هیچ فیلسوفى نمىتواند، از ستایش آنها خوددارى کند، و یا در درستى آنها شک و تردید نماید.
2. یک چنین تعریف از فعل اخلاقى و یا به تعبیر مترجم «فعل حق و درست» کاملا مبهم است زیرا مقصود از «سود بزرگترین عده» چیست؟ هرگاه کارى به سود گروهى و به زیان گروه دیگر تمام مىشود، معیار در تعیین «بزرگتر» چیست آیا معیار اکثریت و اقلیت امروز است که با فزونى یک رأى، جانب اکثریت برنده مىشود، یا این که در این جا معیار دیگرى است؟!
3. هرگاه، طرف اقلیت از کیفیت بالاترى برخوردار باشند، و جانب اکثریت را گروه فاقد علم و دانش تشکیل دهد در این جا باز مقیاس فزونى افراد است، یا کیفیت بر کمیت مقدم است؟!
4. تشخیص اینکه این عمل به سود بزرگترین عده است کار آسانى نیست چه بسا تشخیص صحیح براى خود مرور زمان مىطلبد، تا پرده از رخسار واقع
برافتد، و حقیقت روشن گردد. در بمباران اتمى ژاپن از طرف متحدان، ادعا شد که چنین عملى به سود اکثریت مردم جهان است، زیرا به جنگ جهانى خاتمه مىبخشد، و از طولانى شدن آن جلوگیرى مىکند از این جهت دو شهر ژاپن با بمباران اتمى آن روز، از نقشه جهان و یا ژاپن پاک گردیدند، و صد و پنجاه هزار نفر جان خود را در ظرف چند لحظه باختند، ولى بعدها ثابت شد: یک چنین تفسیر سیاسى براى کشتن مردم بىگناه، و غیر نظامى ژاپن، جز ظاهر سازى، چیز دیگرى نبود و مرور زمان زیانهاى جانبى آن عمل وحشیانه را به روشنى ثابت نمود.
1) کلیات فلسفه: 51 – 52.
2) مىگوید: سید اهل الإباء الذی علّم الناس، الحمیّة و الموت تحت ظلال السّیوف، اختیارا له على الدنیّة. أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن ابى طالب علیهما السّلام: شرح نهج البلاغة: 3 / 249: سرور گروه زور نپذیر، مقاوم و ایستاده در مقابل ستم، مرگ در سایه شمشیرها و گزینش آن بر زندگى پست را، به مردم آموخت ابو عبد اللّه حسین بن على بن ابوطالب است.