جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظریه غزالى: قدرت انسان همراه با فعل است نه مؤثّر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

پس از باقلانى، غزالى در نوشته هاى کلامى خود به تفسیر معنى کسب پرداخته و همان نظریه پبشواى مکتب را گرفته و توضیح داده است. خلاصه و حاصل سخن وى چنین است:

«فعل انسان مولود قدرت خدا است، و قدرت انسان در تحقق آن تأثیرى ندارد ولى وجود فعل، مقارن با قدرت انسان که خداوند در او ایجاد مى کند، پدید مى آید و این مقارنت همان کسب است که اشعرى علاوه بر خلقت و ایجاد فعل، آن را عنوان کرده است این خلاصه مرام «غزالى» است و اینک ترجمه کلام او را نقل مى کنیم:

«خدا با قدرت گسترده خود قادر بر ایجاد قدرت در انسان، و ایجاد مقدور در خارج است و از آنجا که نام خالق و مخترع از آن کسى است که فعل را با قدرت خود ایجاد کند، و قدرت انسان و فعل او هر دو با قدرت الهى پدید آمده است، خدا را خالق و مخترع نامیده اند ولى چون فعل با قدرت انسان انجام نگرفته است; هر چند همراه و مقارن با او بوده است، از این جهت به انسان خالق و مخترع نمى گویند ولى در هر حال نسبتى میان فعل و قدرت او

وجود دارد از این جهت باید براى این نسبتِ خاص، نام مخصوص انتخاب کرد و چون عنوان «کسب» در کلام خداوندى بر فعل انسان اطلاق شده است (لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَا اکْتَسَبَت) به پیروى از قرآن، نام کسب را بر آن نهاده ایم».

آنگاه بر خود اعتراض کرده و مى گوید:

«هرگاه قدرت انسان در فعل او دخالت ندارد، چنین قدرتى چه مفهومى دارد؟ قدرتِ بدون مقدور، بسان علم بدون معلوم مى باشد. قدرت را بدان جهت قدرت گویند که در پیدایش مقدور، تأثیر دارد».

سپس در پاسخ مى گوید:«قدرت انسان بر فعل او تعلق دارد لکن نه تعلق تأثیرى، و نوع تعلق منحصر به تأثیر نیست زیرا علم هم به معلوم تعلق دارد، و حال آن که تعلق آن از نوع تأثیر نمى باشد.(1)


1) الاقتصاد فى الاعتقاد، ص 92ـ 93.