جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظام عجیب شب و روز (1)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

در قرآن مجید بیش از هفتاد بار واژه «لیل» «شب» و بیش از پنجاه بار واژه «نهار» «روز» تکرار شده است که آیات دوازده‏گانه بالا نمونه‏هاى مختلفى از این آیات است که در آنها مخصوصاً روى جنبه توحیدى آفرینش لیل و نهار تکیه شده است.

در نخستین آیه، اصل آفرینش شب و روز، و خورشید و ماه که رابطه نزدیکى با آن دارد، به عنوان دلیلى براى رهروان راه توحید و خداشناسى ذکر شده؛ مى‏فرماید: «او کسى است که شب و روز را آفرید»: وَ هُوَ الَّذىْ خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّهار

همین معنى به شکل دیگر در چهارمین آیه نیز آمده است؛ مى‏فرماید: «از نشانه‏هاى او شب و روز و خورشید و ماه است»: وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ

در حالى که در دوّمین آیه دگرگون شدن شب و روز به فرمان خدا مورد توجّه قرار گرفته، و آن را عبرتى براى صاحبان بصیرت مى‏شمرد یُقَلِّبُ اللهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ انَّ فى ذلِکَ لَعِبْرَةً لِاولى اْلأَبْصارِ

این دگرگونى ممکن است اشاره به آمد و شد شب و روز، و یا اشاره به کم و زیاد شدن مقدار زمان این دو باشد، یا تفاوتى است که از نظر گرما و سرما در این دو پیدا مى‏شود. (1)

ولى هیچ مانعى ندارد که این دگرگونى همه این معانى را شامل شود.

در حالى که در سومین آیه روى یک از فوائد مهم شب و روز تکیه کرده؛ مى‏فرماید: «خدا کسى است که شب را براى آرامش شما قرار داد، و روز را روشنى بخش».

معلوم است آرامش در تاریکى شب یکى از مهم‏ترین نعمت‏هاى الهى است؛ همانگونه که روشنایى روز براى انواع فعالیّت‏ها نعمت مهم دیگرى است.

جالب اینکه در این آیه روز «مبصر» شمرده شده، و «مبصر» در اصل به معنى بینا است؛ و مى‏دانیم روز خودش بینا نیست؛ بلکه از آنجا که سبب بینائى دیگران مى‏شود این تعبیر شاید به عنوان تأکید و مبالغه بر آن اطلاق شده است.

به راستى اگر تابش نور نباشد هزار چشم بینا بى‏فایده است؛ و لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «در این موضوع نشانه‏هایى است براى آنها که گوش شنوا دارند» آنها که این آیات قرآنى را مى‏شنوند، و روى آن مى‏اندیشند انَّ فِى‏ ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُوْنَ‏

در حالى که در پنجمین آیه هرکدام از شب و روز را یک آیه از آیات پروردگار مى‏شمرد، و مى‏گوید: «ما آیت شب را محو کردیم و آیت روز را روشنى بخش قرار دادیم». سپس به دو فایده مهم آن اشاره کرده مى‏فرماید:

«هدف این بوده است که در پرتو آن به تلاش زندگى برخیزد و از فضل پروردگار بهره‏مند شوید و عدد سال‏ها و حساب را بدانید لِتَبْغُوا فَضلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلِمُوا عَدَدَ السِّنیْنَ وَ الْحِسابَ‏

آیا بهره‏گیرى از فضل خداوند تنها از فوائد روز است و دانستن حساب سال و ماه از آثار شب و روز هر دو؟ یا اینکه هر دو فایده رابطه نزدیکى با شب و روز هر دو دارد؟، چرا که استراحت شبانه در نیروى کار براى روز و بهره‏گیرى از فضل خدا مسلّماً تأثیر دارد. معنى دوّم از نظر هماهنگى آیه مناسب‏تر به نظر مى‏رسد هر چند جمعى از مفسّران همان معنى اول را ذکر کرده‏اند.

در آیه ششم همین معنى به شکل دیگرى جلب توجّه مى‏کند؛ مى‏فرماید: «ما شب را لباس و پوشش قرار دادیم، و روز را معاش» وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً- وَ

النَّهارَ مَعاشاً

«معاش» ممکن است اسم زمان یا مکان باشد یا مصدر میمى و مناسب معنى مصدرى است. (2)

تعبیر به «لِباسَ» در مورد شب تعبیر بسیار جالبى است از این جهت که شب همچون پوششى است براى نیم‏کره زمین، و یا همچون پوششى است براى انسان‏ها، همانگونه که لباس جسم انسان را در برابر انواع آسیب‏ها حفظ مى‏کند و جمال و زیبائى به او مى‏دهد؛ همچنین تاریکى شب و خواب عمیق که در سایه آن دست مى‏دهد به روح و جسم انسان شادابى و نشاط مى‏بخشد و او را از بیمارى‏هاى مختلف حفظ مى‏کند.

در هفتمین آیه سخن از جانشین شدن شب و روز نسبت به یکدیگر است؛ مى‏گوید: «خدا آن کسى است که این دو را جانشین یکدیگر قرارداد»: وَ هَوَ الَّذِىْ جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً

«خِلْفَه» (بر وزن فتنه) به گفته راغب در مفردات در جائى گفته مى‏شود که دو چیز پیوسته جانشین یکدیگر شوند؛ ولى به گفته فیروزآبادى در قاموس اللّغة «خلفه» به معنى مختلف است. در صورت اول تناوب شب و روز مورد توجّه است که اگر این تناوب دقیق و حساب شده نبود موجودات زمین یا از شدّت تابش آفتاب مى‏سوختند و یا از شدّت سرماى شب منجمد مى‏شدند، و در صورت دوم اشاره به تفاوت شب و روز و پیدایش فصول چهارگانه سال است که آثار ویژه‏اى در زندگى انسان‏ها دارد.

بعضى از مفسّران معنى اول را برگزیده‏اند، و بعضى به سراغ معنى دوم رفته‏اند، ولى جمع میان این دو معنى نیز بى‏مانع است.

در روایات اسلامى آمده است که انسان مى‏تواند عباداتى را که از او در شب فوت شده در روز قضا کند؛ (یا به عکس) و آیه را ناظر به این معنى شمرده‏اند. (3)

این تفسیر با تفاسیر فوق نیز منافاتى ندارد؛ و به هر حال آیه اشاره به نظام خاصّ و متناوب شب و روز است که از علم و قدرت بى‏پایان پروردگار حکایت مى‏کند؛ به طورى که اگر فى‏المثل حرکت کره زمین به دور خود کمى تندتر یا کندتر از امروز مى‏بود؛ روزها و شب‏ها ممکن بود چنان طولانى شود که حیات و زندگى انسان‏ها، بلکه تمام موجودات زنده روى زمین به خطر بیفتد.

در هشتمین آیه سخن از تسخیر شب و روز، و بودن آن دو در خدمت انسان‏ها است؛ مى‏فرماید: «خداوند شب و روز را مسخر شما ساخت»: وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهار

چون شرح معنى تسخیر در موارد مشابه گذشته است؛ نیازى به تکرار نمى‏بینیم.

در نهمین آیه نخست روى مسأله اختلاف شب و روز، و بعد روى تمامى مخلوقاتى که خداوند در زمین و آسمان آفریده است به عنوان نشانه‏هاى عظمت و علم و قدرت او تکیه شده است» انَّ فِى اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَهارِ وَ ما خَلَقَ اللهُ فِى السَّمواتِ وَ الْارْضِ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُوْنَ‏

این تعبیر نشان مى‏دهد که خلقت این دو تا چه اندازه اهمّیّت دارد.

در دهمین قسمت از این آیات طى سه آیه، فوائد مهم شب و روز با تعبیرات‏

زیبائى نشان داده شده است؛ مى‏فرماید: تو اى پیامبر به آنها بگو اگر خداوند شب را تا قیامت جاودانى مى‏کرد، آیا کسى جز او مى‏توانست نور و روشنائى براى شما بیاورد تا از فوائد و برکات آن بهره‏مند شوید؟

یا اگر خداوند روز را جاودانى مى‏ساخت، آیا کسى جز او بود که براى شما تاریکى شب بیافریند که مایه آرامش شما باشد؟

این خداوند است که با رحمت‏اش نظام شب و روز و ظلمت و نور را مقرّر داشت تا هم از آرامش لازم بهره‏مند شوید، و هم فعالیّت زندگى براى بهره‏گیرى از فضل پروردگار داشته باشید؛ تا این نعمت‏هاى بزرگ حسّ شکرگزارى شما را برانگیزد و به سراغ خالق آنها بروید.

جالب اینکه در ذیل یک آیه مى‏گوید: أفَلا تَسْمَعُوْنَ «آیا نمى‏شنوید» و در ذیل آیه دیگر مى‏گوید: أفَلا تُبْصِرُوْنَ «آیا نمى‏بینید»

این تعبیرات شاید اشاره به آن باشد که در این نظام دقیق شب و روز، هم دلائلى حسّى وجود دارد که با چشم باید دیده شود، و هم دلائل نقلى که باید با گوش شنیده شود؛ این نیز قابل دقت است که در مورد جاودانگى شب، «آیا نمى‏شنوید» مى‏گوید و در مورد جاودانگى روز «آیا نمى‏بینید»، چرا که در تاریکى معمولًا گوش کار مى‏کند و در روشنائى بیشتر چشم.

اهمیّت موضوع شب و روز تا آن حد است که قرآن در آیات متعدّدى به این دو سوگند یاد مى‏کند از جمله در یازدهمین قسمت از آیات مورد بحث مى‏گوید: «سوگند به شب هنگامى که همه جا را بپوشاند و سوگند به روز هنگامى که جلوه‏گر شود (و نور حیات‏بخش آن زنگ بیدار باش را در جهان حیات همراه انواع برکات به صدا در مى‏آورد) وَاللَّیْلِ اذا یَغْشى‏ وَ النَّهارِ اذا تَجَلّى‏.

همین معنى در جاى دیگر به تعبیر دیگرى آمده است؛ مى‏فرماید: وَاللَّیْلِ اذا أدْبَرَ وَ الصُّبْحِ اذا أَسْفَرَ: «سوگند به شب هنگامى که پشت کند (و رو به سوى‏

روشنائى رود) و سوگند به صبح هنگامى که چهره بگشاید» (4) (و با روشنائى خود لبخند حیات زند)

در جاى دیگر مى‏فرماید: وَالّلیْلِ اذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ اذا تَنَفَّس: «قسم به شب هنگامى که پشت کند و به آخر رسد و قسم به صبح هنگامى که تنفس کند» (5) (و با نفس عمیق‏اش روح حیات در کالبد همه موجودات بدمد.)

در جاى دیگر مى‏افزاید: وَالضُّحى‏ وَاللَّیْلِ اذا سَجَى‏. «قسم به روز هنگامى که آفتاب برآید، و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد» (6) (و آرامش ببخشد)

سوگندهاى دیگرى از این قبیل که همه بازگو کننده اهمّیّت زیادى است که قرآن براى شب و روز قائل است در قرآن آمده تا انسان‏ها بیشتر در آنها بیندیشند و نشانه‏هاى خدا را در جاى جاى این دو موجود ببینند؛ زیرا سوگند همیشه دلیل اهمیّت و ارزش و مایه توجّه و دقت است.

در دوازدهمین و آخرین آیه مورد بحث به تعبیر تازه‏اى در این زمینه برخورد مى‏کنیم؛ مى‏فرماید: «این به خاطر آن است که خداوند شب را در روز داخل مى‏کند و روز را در شب» ذلِکَ بِأَنَّ اللهِ یَوْلِجُ اللَّیْلَ فِى النَّهارِ وَ یُوْلجُ النَّهارَ فِى اللَّیْلِ‏

«یولج» از مادّه «ایلاج» به معنى داخل کردن است؛ و چون به صیغه فعل مضارع ذکر شده،- و مى‏دانیم فعل مضارع براى استمرار است- ممکن است اشاره به زیاد و کم شدن تدریجى و منظّم شب و روز در فصول مختلف سال باشد که از یکى کم و به دیگرى اضافه مى‏شود. این نظام تدریجى که عامل مؤثّرى در پرورش گیاهان و تکامل موجودات زنده است؛ اگر ناگهان صورت مى‏گرفت تعادل این موجودات به هم مى‏خورد و زیان‏بار بود لذا خداوند این‏

امر را تدریجى مقرّر فرموده است.

همچنین ممکن است اشاره به مسأله طلوع و غروب آفتاب باشد؛ زیرا هنگامى که طلوع خورشید نزدیک مى‏شود نخست اشعّه آن به قسمت بالاى جو مى‏تابد، و کمى هوا روشن مى‏شود، و هر قدر خورشید از پشت افق بالاتر مى‏آید این روشنائى بیشتر مى‏گردد، و به عکس در هنگام غروب آفتاب، شب یک مرتبه فرا نمى‏رسد، بلکه اشعّه آفتاب آهسته آهسته از طبقات پائین هوا برچیده شده، و تاریکى جاى آن را مى‏گیرد. این انتقال تدریجى از نور به ظلمت و بالعکس، سبب مى‏شود که انسان از نظر جسمى و روحى با آن هماهنگ گردد؛ و اگر شب یا روز ناگهان فرا مى‏رسید مسلّماً آثار سوئى مى‏گذاشت.

جالب این که ظاهر آیه فوق این است که داخل شدن شب در روز و روز در شب در زمان واحد صورت مى‏گیرد؛ و به راستى همین است. زیرا در مناطق شمال خط استواء، در فصل تابستان شب تدریجاً کاسته و جزء روز مى‏گردد؛ یعنى مصداق یُوْلجُ اللَّیْلَ فِى النَّهارِ است، و در همان زمان در زیز خط استواء از روزها کم شده و جزء شب مى‏گردد و مصداق یُوْلِجُ النَّهارَ فى اللَّیْل است! (7)

در حدیث معروف مفضّل چنین آمده است که امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:

اى مفَضل! درست در داخل شدن تدریجى شب و روز در یکدیگر بیندیش …

اگر داخل شدن یکى در دیگرى ناگهانى صورت مى‏گرفت به بدن‏ها زیان مى‏رسانید، و انسان‏ها را بیمار مى‏کرد. درست مثل این که کسى از شما ناگهان از حمّام داغى به جاى سرد منتقل شود، مسلّماً زیان به او مى‏رساند و بدنش را بیمار مى‏کند … اگر تدبیر الهى در این نبود چرا این انتقال به شکلى صورت گیرد که سلامت انسان در آن باشد. (8)


1) این سه احتمال در تفسیر روح المعانى، جلد 18، صفحه 173 و تفسیر فخررازى، جلد 24، صفحه 15 آمده است. ولى در تفسیر مجمع البیان فقط از تفسیر اول و دوم یاد شده. (جلد 7، صفحه 148).

2) بعضى از مفسّران گفته‏اند: تعبیر به «معاش» «زندگى» در مورد روز به خاطر این است که خواب شبانه شبیه مرگ است همانگونه که ضرب‏المثل معروف عرب مى‏گوید: خواب برادر مرگ است؛ بنابراین نقطه مقابل آن که روز است مایه بیدارى و حیات مى‏باشد (حیات با تمام آثارش).

3) این تفسیر در حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم (طبق آنچه در تفسیر فخررازى) آمده است؛ و در حدیثى از امام صادق علیه السلام (طبق نقل نورالثقلین، جلد 3، ذیل آیه مورد بحث) روایت شده است.

4) سوره مدثّر، آیه 33.

5) سوره تکویر، آیه 17.

6) سوره ضحى، آیات 1 و 2.

7) طریحى در مجمع‏البحرین در مادّه «ولج» به این نکته توجّه کرده است!.

8) بحارالانوار، جلد 3، صفحه 118.