جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نخستین آیات انفسى‏ (1)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

قرآن مجید درباره آغاز پیدایش انسان تعبیرات گوناگونى دارد. در نخستین آیه مورد بحث مى‏گوید: «یکى از نشانه‏هاى او این است که شما را از خاک آفرید» وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ‏

در چهارمین آیه مى‏فرماید: «آفرینش انسان را از گل قرار دادیم» وَبَدَأَ خَلْقَ الْانْسانِ مِنْ طِیْنٍ‏

در سومین آیه مى‏گوید: «انسان را از عصاره‏اى از گل آفریدیم» وَلَقَدْ خَلَقْنَا

اْلأنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِیْنٍ‏

در سوره صافات آیه 11 مى‏فرماید: «ما آنها را از گل چسبنده، یا سفت و محکم آفریدیم». انّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِیْنٍ لارِبٍ‏

در سوره حجر آیه 26 مى‏گوید: «خدا او را از لجن بدبوئى آفرید» وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلأِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ‏

در آیه 14 سوره الرحمن آمده است که «انسان را از گل خشکیده‏اى همچون سفال آفرید» خَلَقَ اْلأِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارِ

«صَلْصَال» در اصل به معنى پیچیدن صدا در جسم خشک است؛ و به همین مناسبت گل خشکیده‏اى را که اگر چیزى به آن اصابت کند صدا مى‏کند؛ «صلصال» گفته‏اند؛ و هنگامى که پخته شود به آن «فخّار» مى‏گویند.

«فخّار» از مادّه «فخر» گرفته شده، یعنى بسیار فخر کننده؛ و از آنجا که اشخاص فخر فروش آدم‏هاى پر سر و صدا و تو خالى هستند؛ این نام به کوزه و هرگونه سفال که میان تهى است؛ بلکه هرگونه سفال اطلاق شده است. (1)

از مجموعه آیات فوق چنین استفاده مى‏شود که انسان در آغاز خاک بود، و این خاک با آب آمیخته و تبدیل به گل شد، و این گل بعد از گذشتن مدّتى شکل لجن به خود گرفت، و بعد از عصاره آن مادّه اصلى آدم برگزیده شده، و سپس خشکیده گشت، و با گذشتن مراحل مهمّى آدم تکوین یافت.

ولى در آیات دیگرى از قرآن، مانند آیه دوم مورد بحث، خلقت انسان را از نطفه مختلط مى‏شمرد مِنْ نَطْفَةٍ أَمْشاجٍ و در آیه سوم، نخست از عصاره گل و سپس از نطفه‏اى در قرارگاه رحم مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِیْنٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِى قَرارٍ مَکِیْنٍ‏

روشن است که منظور از این آیات، آفرینش انسان در مراحل و نسل‏هاى بعد است. به این ترتیب که جدّ نخستین ما از خاک آفریده شد، و فرزندان و

اعقاب او از نطفه امشاج.

این احتمال نیز در تفسیر آیه فوق وجود دارد که چون مواد تشکیل دهنده نطفه، همه از خاک گرفته مى‏شود؛- زیرا تغذیه ما یا از مواد حیوانى است و یا گیاهى و مى‏دانیم که همه اینها از خاک به دست مى‏آید- لذا نه تنها انسان نخستین از خاک بوده؛ بلکه همه انسان‏ها در مراحل بعد نیز از خاک نشأت گرفته‏اند. (2)

به هر حال، این راستى از عجائب بزرگ جهان هستى و شگفتى‏هاى عالم آفرینش است که از مادّه بى جان و مرده و کم ارزشى همچون خاک، موجود زنده و هوشیار و پر ارزشى همچون انسان متولّد شود. این از نشان‏هاى روشن آن مبدأ بزرگ است،

شایسته ستایش آن آفریدگارى است

کآرد چنین دل آویز نقشى زماء وطینى»!

اصولًا پیدایش حیات از دل مرگ هنوز از معمّاهاى جهان دانش است که تحت چه شرایطى ممکن است یک موجود زنده از موجود بى‏جانى همچون خاک پدید آید؟ زیرا همه دانشمندان معتقدند هنگامى که کره زمین از آفتاب جدا شد؛ یکپارچه آتش سوزان بود، و مطلقاً حیات بر آن وجود نداشت. کم کم سرد شد، و باران‏هاى سیلابى از گازهاى فشرده اطراف زمین بر آن فرود آمد؛ دریاها تشکیل شد، بى‏آنکه موجود زنده‏اى در آن باشد؛ سپس جوانه‏هاى حیات و زندگى، اعم از گیاهى و حیوانى نمایان گشت و سرانجام انسان آفریده شد!

ما خواه معتقد به خلقت مستقل انسان باشیم- آن گونه که ظاهر آیات قرآن است- و یا انسان را تکامل یافته از انواع دیگر جانداران بدانیم- آن گونه که طرفداران عقیده داروین و فرضیه تکامل مى‏گویند- هرچه باشد ریشه این‏

انسان به خاک باز مى‏گردد، و از آن برخاسته است. آنجا که پیدایش یک موجود زنده تک سلولى ذرّه بینى از خاک، افکار همه دانشمندان را حیران کرده باشد؛ پیدایش انسان از خاک مرده و بى‏روح چگونه خواهد بود.

اینجا است که باید اعتراف کنیم در برابر آیتى بزرگ از آیات حق و نشانه‏اى شگرف از عظمت خداوند قرار داریم؛ آیتى در عالم صغیر که نمونه‏اى تمام عیار از عالم کبیر است.

نویسنده کتاب راز آفرینش انسان، (کرسى موریسن) ضمن اشاره به آغاز پیدایش حیات در کره زمین چنین مى‏گوید:

«در آغاز ظهور حیات در کره زمین، اتفاق عجیبى رخ داده است که در زندگى موجودات زمین اثر فوق‏العاده داشته. یکى از سلول‏ها داراى این خاصیت عجیب شده که به وسیله نور خورشید، پاره‏اى از ترکیبات شیمیائى را تجزیه کند؛ و در نتیجه این عمل، مواد غذائى براى خود و سایر سلول‏هاى مشابه فراهم آورد، اخلاف یکى از این سلول‏هاى نخستین از غذاهایى که توسط مادرشان تهیه شده بود تغذیه کردند، و نسل حیوانات را به وجود آورد، در حالى که اخلاف سلول دیگرى که به صورت نبات درآمده بود گیاهان جهان را تشکیل دادند، و امروز کلیّه جانداران زمینى را تغذیه مى‏کنند.»

سپس مى‏افزاید: «آیا مى‏توان باور کرد که برحسب اتّفاق، یک سلول منشأ حیات حیوانات و سلول دیگر ریشه و اصل گیاهان شده است؟»

و به گفته بعضى دیگر:

دانشمندان، موجودات جهان مادّه را بر دو گونه تقسیم مى‏کنند: موجودات آلى- موجوداتى که فساد پذیرند؛ مانند انواع گیاهان و انواع حیوانات- و موجودات معدنى که فساد ناپذیرند. به همین دلیل شیمى را به دو بخش شیمى آلى و معدنى تقسیم کرده‏اند.

تقریباً تمام مواد غذائى انسان را مواد آلى تشکیل مى‏دهد، که همگى از خاک گرفته شده است؛ و هنگامى که وارد بدن انسان مى‏شود ترکیبات جدید

شیمیائى، متناسب تغذیه هر عضوى تشکیل مى‏دهد. این همان حقیقتى است که قرآن با جمله «ما شما را از خاک آفریدیم» یا «از عصاره گل آفریدیم» بیان داشته است. (3)

درست است که انسان علاوه بر مادّه خاکى، داراى روح الهى است؛ ولى بدون شک، روح با هماهنگى جسم، مظهر اعمال و افعال مختلفى مى‏شود.

بنابراین این ماده خاکى با هماهنگى روح مى‏تواند، انواع استعدادها، ذوق‏ها، ابتکارها، و اعمالى که عقل در آن حیران مى‏ماند، از خود نشان دهد.

با اینکه انسان موضوع علوم مختلفى قرار گرفته، و درباره هریک از جنبه‏هاى مختلف وى، علم ویژه‏اى مشغول بررسى و کنجکاوى است؛ باز هنوز به صورت یک موجود ناشناخته باقى مانده است، و سالیان دراز وقت لازم دارد که دانشمندان جهان، با تلاش شبانه‏روزى خود، این معمّاى بزرگ عالم هستى را بگشایند و زوایاى آن را روشن سازند، و شاید هیچ‏گاه نیز نتوانند این کار را انجام دهند!

هریک از اعضاء پیکر انسان به تنهایى مى‏تواند موضوعى براى همان حساب احتمالات باشد: چشم، گوش، قلب، رگ‏ها، دستگاه تنفس، کلیه‏ها، معده، کبد، و بالاخره سیستم بسیار پیچیده مغز و اعصاب؛ و با یک حساب ریاضى ساده، روشن مى‏شود که هیچ عقلى نمى‏تواند پیدایش تصادفى آنها را بپذیرد.

راستى براى پى بردن به ساختمان و چگونگى فعالیّت و فیزیولوژى هریک از این اعضاء، هزاران دانشمند و مغز متفکّر مطالعه کرده و صدها یا هزاران کتاب درباره آن نوشته‏اند.

آیا هیچ‏کس باور مى‏کند که براى شناخت هریک از این اعضاء، این همه علم و عقل و هوش و درایت لازم است؛ اما براى ساختن آنها مطلقاً علم و عقلى لازم نبوده است؟! چگونه ممکن است پى بردن به طرز کار یک کارخانه و طرز

استفاده از آن، سال‏ها مطالعه لازم داشته باشد؛ اما ساختن آن کارخانه به دست عوامل بى‏شعور صورت گیرد؟ کدام عقل باور مى‏کند؟!

اینجا است که نه تنها پیدایش انسان، از آن مادّه ساده «تراب» (خاک) و «سُلالَةٍ مِنْ طِیْن» (عُصاره گِل) و «حَمأٍ مسنون» (لجن بدبو) از شاهکارهاى عظیم آفرینش و از آیات بزرگ وجود خدا محسوب مى‏شود؛ بلکه هریک از سلول‏هاى تن مى‏تواند آئینه تمام نماى او باشد.


1) مفردات راغب، و مجمع البحرین، و لسان العرب.

2) در تفسیر المیزان، جلد 16، صفحه 173، اشاره کوتاهى به این معنى شده است.

3) اقتباس از اعجاز قرآن از نظر علوم امروز، صفحه 23 و 24.