اندیشه تفویض و به خود وانهادگى انسان با اصل «توحید در خالقیت» سازگار نیست، توحید در خالقیت یا توحید افعالى یکى از اصول جهان بینى
اسلامى است که مورد قبول عقل و وحى مى باشد.
از نظر عقل همه پدیده هاى امکانى که هستى آنها از نهاد و ذات آنها سرچشمه نمى گیرد، وابسته به «واجب الوجود» مى باشند. بنابراین فرض استقلال انسان در کارهاى خود با این اصل که پدیده هاى امکانى عین فقر ووابستگى به واجب الوجود مى باشند، تناقض آشکار دارد حکیم بلند پایه اسلام «صدرالمتألهین شیرازى» پس از آن که نظریه معتزله را بیان مى کند، اشکال فوق را این گونه یادآور مى شود:«وقد علمت أنّ الوجود مَجعولٌ على الاطلاق»(1) چگونه مى توان نظریه تفویض را پذیرفت در حالى که در بحثهاى گذشته دانسته شد که وجود امکانى به طور کلى مجعول ووابسته به وجود واجب مى باشد.
قرآن نیز آشکارا بر اصل «توحید در خالقیت» گواهى داده مى فرماید:
(اللهُ خالِقُ کُلِّ شىء)(رعد/16).
(هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللهِ)(فاطر/3).
«خدا آفریدگار هر پدیده (امکانى) است آیا جز خدا آفریدگارى هست».
(استفهام انکارى است نه حقیقى، و هدف تأکید بر نفى آفریدگارى جز خدا است).
آزادى انسان به معناى به خود وانهادگى و استقلال او در ایجاد کارهاى خویش با اصل گستردگى و عمومیت قدرت و اراده خداوند، مخالف و ناهم آهنگ است و برهان عقلى به روشنى ثابت نموده است که آنچه در صفحه
امکان است از قلمرو قدرت و اراده او بیرون نیست. زیرا صفت قدرت و اراده عین ذات خداوند است و هستى همه پدیده ها وابسته به ذات و هستى واجب الوجود است بنابراین اراده و قدرت او نیز همه موجودات را دربرگرفته است.(2)
قرآن کریم نیز در بسیارى از آیات، عمومیت قدرت و اراده الهى را یادآور شده است:
(وَلِلّهِ مُلْک السَّمواتِ وَالأَرْض وَاللهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ) (آل عمران/189; مائده/120).
«فرمانروایى بر آسمان ها و زمین براى براى خدا است و او بر هر چیزى توانا است».
(وَما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ الله)(انسان/30; تکویر/29).
«چیزى را جز با مشیت و اراده خداوند اراده نمى کنید».
اگر چه پیروان مکتب جبر آیات یاد شده را از جمله دلایل نظریه خویش به شمار آورده اند، ولى ما در گذشته به تفصیل در این باره بحث کرده و نادرستى سخن آنان را اثبات نمودیم ولى اندیشه پیروان مکتب تفویض را نیز نادرست مى دانیم زیرا به هیچوجه نمى توان صراحت این آیات را در گستردگى و عمومیت قدرت و اراده الهى انکار نمود،هر دو مکتب بر خطا رفته و هر یک از دو گروه تنها با یک چشم به این مسأله نگاه کرده است و به همین جهت یکى تنها به اصل عمومیت قدرت و توحید در خالقیت نگاه کرده و دیگرى تنها به اصل «عدل» نگریسته است در حالى که روش صحیح این است که هر دو اصل را محترم شمرده و مسأله را با دو چشم مورد بررسى قرار دهیم این همان
شیوه پیشوایان شیعه است که در آینده پیرامون آن بحث خواهیم کرد.
در حدیثى ناسازگارى مکتب «تفویض» با اصل عمومیت قدرت الهى این گونه بیان شده است:
«مَنْ زَعَمَ أَنّ الخَیر وَالشَّر بِغیر مَشیّةِ الله فَقَدْ أَخْرَجَ اللهَ عَنْ سُلْطانِهِ».(3)
«کسى که گمان مى کند خیر و شر به دون مشیت الهى تحقق مى پذیرد خداوند را از سلطنت و قدرت خود بیرون کرده است».
امام باقر(علیه السلام) به حسن بصرى فرمودند:مبادا به اندیشه تفویض بگرایى زیرا خداوند هرگز ضعیف و ناتوان نبوده است که امر آفرینش را به انسان واگذارد.(4)
و امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «قدریه» خواستند خداوند را به عدالت توصیف نمایند، او را از قلمرو قدرت و سلطنت (نامحدودى) بیرون نمودند.(4)
1) اسفار، ج6، ص 370.
2) شرح منظومه، مقصد2، فریده2، غرر فى عموم قدرته تعالى.
3) بحارالأنوار، ج5، ص 52.
4) مدرک قبل، ص 170.