مکتب لذتگرایى که ملاک اخلاقى بودن فعل را «اصالت لذت» معرفى مىکند، از دوره یونان باستان تا به امروز به صورتهاى گوناگونى تقریر شده و مىتوان از آنها به این نحو نام برد:
1. لذتگرایى شخصى «اریستیپوس«، 2. لذتگرایى شخصى محدود ابیکورى، 3. لذتگرایى در قالب نفع عمومى جرمى بنتا، 4. لذتگرایى به صورت عاطفى آدام اسمیت، 5. لذتگرایى شخصى در قالب عمل به قانون «راسل«.
اینک هر یک از مکاتب پنجگانه که بسیار به هم نزدیک مىباشند و تحدید هر یک و جدا سازى آنها از دیگران، در گرو اعمال دقت است، در این جا مورد نقد و تحلیل قرار مىدهیم.
با نظام اخلاقى اسلام و ویژگیهاى آن به گونهاى آشنا شدیم، اکنون وقت آن رسیده است که به دیگر نظامهاى اخلاقى که در یونان باستان و یا در غرب پس از «رنسانس» مطرح شده است اشاره کنیم.
در آغاز کار مىخواستیم نخست به مکاتب اخلاقى معروف در یونان باستان و روم اشاره کنیم، سپس، به مکاتب اخلاقى که در غرب امروز مطرح شده است، بپردازیم ولى نزدیک بودن برخى از مکاتب غربى در بیان «ملاک اخلاقى بودن فعل» با آنچه که قبلا در یونان باستان مطرح شده، سبب شده، که در این بخش از رعایت ترتیب صرف نظر کنیم: