جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ملاک نیازمندى فعل به فاعل امکان است

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قبلاً یادآور شدیم که متکلمان معتزلى ملاک نیازمندى فعل به فاعل و معلول به علت را «حدوث» آن مى دانند و نیز یادآور شدیم که لازمه این سخن، استقلال انسان در کارهاى خویش مى باشد اینک مى خواهیم به طور فشرده پیرامون این مطلب بحث نماییم:

اگر چه گروهى از متکلمان «حدوث» را ملاک نیازمندى معلول به علت دانسته اند ولى حکماء بزرگ الهى با این نظریه موافق نبوده و ملاک نیاز به علّت را «امکان ذاتى» پدیده هاى امکانى مى دانند، زیرا «حدوث» به معنى وجود بعد

از عدم مى باشد و پس از تحقق یافتن پدیده انتزاع مى گردد و شکى نیست که یک پدیده پس از تحقق یافتن، از آن نظر که موجود است نیازمند به علت نیست و حدوث نیز عنوان انتزاعى است که رتبه اش متأخر از هستى پدیده است، در حالى که ملاک نیازمندى و علت احتیاج، باید قبل از تحقق یافتن آن باشد و آن چیزى جز «امکان ذاتىِ» پدیده هاى امکانى نیست، یعنى چون این پدیده ها در ذات خود نسبت به وجود و عدم حالت بى تفاوتى و لا اقتضایى دارند براى آنکه از این حالت بیرون آیند، نیازمند فاعل و علت مى باشند به همین خاطر حکماء الهى در این باره مى گویند ماهیت یک پدیده امکانى براى آن که به مرحله تحقق عینى راه یابد مراحل یاد شده در زیر را طى مى کند:

1. تقرّر ماهوى.

2. امکان ماهوى.

3. احتیاج و نیازمندى به علت.

4. وحدت و ضرورت وجود از جانب علت.

5. ضرورت یافتن آن پدیده.

6. ایجا دعلت.

7. وجود معلول.

و در این مرحله عقل مفهوم «حدوث» را انتزاع مى کند، پس چگونه مى توان حدوث را که چندین مرتبه از احتیاج متأخر مى باشد، ملاک احتیاج دانست؟ ولى «امکان» یک رتبه قبل از احتیاج است و بنابراین هیچ اشکالى در این که آن را ملاک نیازمندى فعل به فاعل بدانیم، به چشم نمى خورد.

باید توجه داشت که بر اساس ملاک «امکان ذاتى» هیچ تفاوتى در

نیازمندى فعل به فاعل در حدوث و بقاء وجود ندارد زیرا پدیده هاى محقّق اگر چه ضرورت بالغیر دارند، ولى در ذات خود متصف به امکان مى باشند بنابراین ملاک احتیاج به فاعل (امکان ذاتى) پیوسته با پدیده امکانى همراه است و باید پیوسته از طرف علت اضافه وجود گردد بقاء آن پدیده تحقق یابد.

قرآن کریم مى فرماید:

(یا أَیُّهَا النّاس أَنْتُمُ الْفُقَراء إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ) (فاطر/15).

«اى انسانها شما پیوسته نیازمند به خدا هستید و تنها خدا ستوده و بى نیاز است».

بدیهى است انسان در این جهت خصوصیتى ندارد، و دیگر پدیده هاى امکانى نیز از این قانون مستثناء نیستند، و شاید علت آن که تنها در آیه به نیازمندى همیشگى انسانها اشاره شده است، این است که تنها پدیده اى که به خاطر پاره اى از دواعى شیطانى و نفسانى ممکن است خود را بى نیاز بپندارد، انسان است ولى دیگر پدیده ها از این حالت استکبار و «خود مستقل اندیشى» پیراسته مى باشند.

مطلب یاد شده در برخى از آیات قرآن گوشزد شده است.(1)

اصولاً اندیشه فرق میان حدوث و بقاء یک پدیده، اندیشه اى عامیانه و از نظر فلسفى منسوخ است زیرا پس از اثبات حرکت جوهرى همه پدیده هاى مادى از طرف حکیم بزرگ اسلامى صدرالمتألهین شیرازیرحمه الله «بقاء» براى یک

پدیده مادى تصور ندارد زیرا همان گونه که یک پدیده مادى از نظر کمیت و کیفیت و حالات دیگر پیوسته در حال تجدد و حدوث است از نظر جوهر و ذات نیز هر لحظه تجدد و حدوث دارد و چه شیوا گفته است مولوى:

هر نفس نو مى شود دنیا و ما

بى خبر از نو شدن اندر بقاء

شد مبدل آب این جوى چند بار

عکس ماه و عکس اختر برقرار

آب اندر جوى نونو مى رود

مستمرى مى نماید در نظر

در این باره بحثهاى مفصل و عمیقى در کتب فلسفى و به خصوص «اسفار» ملا صدرا مطرح گردیده است که بررسى آن در حوصله این نوشتار نیست.

مکاتب اختیار


1) حج/18: (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِى السَّموات وَمَنْ فِى الأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالجِبالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوابُّ وَکثیرٌ مِنَ النّاسِ وَکَثیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذاب…).