جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ملاک معنى دارى جمله

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بنابراین، ناظر بودن جمله به واقع، فرع معنا دارى و آن نیز فرع تحقیق پذیرى

تجربى است؛ و هر کجا تحقیق‌پذیرى تجربى گزاره‌اى ممکن نباشد، چنین جمله‌اى فاقد معنى بوده و طبعا ناظر به واقع نخواهد بود و باید با پذیراى چنین کلامى، فکرى بیندیشیم.

طراحان «تئورى تحقیق‌پذیرى معنا» با یک رشته مثالهایى نظریه خود را تبیین کرده‌اند که در این جا مى‌آوریم، و هدف این است: چیزى که نتوان صدق و کذب آن را، با تجربه ثابت کرد، چنین گزاره‌اى فاقد معنى است.

»جان ویزدام» در مقاله‌ى گیراى خود به نام: «خدایان» کارکرد گزاره‌هاى کلامى را به وضعیت زیر تشبیه مى‌کند:

1. دو نفر به باغى باز مى‌گردند که مدت مدیدى به حال خود رها شده است، آن‌ها متوجه مى‌شوند که برخى از گل‌هاى قدیمى در میان علف‌هاى هرزه جان سالم به در برده‌اند، یکى از آن دو مى‌گوید: باغبانى به این زمین عنایت داشته، امّا دومى در این امر اظهار تردید مى‌کند، در تحقیقات معلوم مى‌شود که در همسایگى باغ هیچ کس هرگز کسى را ندیده که در این باغ کار کند. به علاوه آنان متوجه مى‌شوند که باغ‌هایى که به حال خود رها مى‌شوند اغلب بدین شکل در مى‌آیند. امّا نفر اول دست از فرضیه خود برنمى‌دارد، در عوض مى‌گوید: فردى که با حواس قابل تشخیص نیست به باغ آمده، و از آن مواظبت مى‌نماید و تمهیداتى به کار مى‌گیرد که من و تو خیلى از آن سر در نمى‌آوریم.

در این نقطه فرد اوّل، فرضیه خود را در مورد باغبان به نقطه‌اى کشانیده که دیگر از نظر تجربى قابل تأیید یا ابطال نیست. او بى‌اعتنا به این که از نظر تجربى چیزى کشف شده یا نشده، اعتقاد خود را حفظ مى‌کند، در این جا موجه مى‌نماید که بگوییم او دیگر درباره وقایع عینى و واقعى، اعتقادى بر زبان نمى‌راند، اگر مى‌راند باید ولو به نحو کافى مى‌توانست روشى را تصور کند که طى آن، وجود و یا عدم این وقایع را براى تجربه ما مکشوف دارد.

در عوض وى با ترجیح تصویرى بر تصاویر دیگر اظهار مى‌نماید براى او رضایت بخش است که وضعیت را به گونه‌اى تصور کند که گویا باغبانى هست که از

گلها مراقبت مى‌نماید.

صاحب مقاله، گام فراتر مى‌نهد و مى‌گوید: «اگر اعتقاد به خدا هم به همین سان در مقابل آزمایش تجربى مقاومت نشان دهد على الظاهر نتیجه این مى‌شود که این اعتقاد هم باید به گونه‌اى دیگر تفسیر شوند، نه به عنوان موضوعات واقعى«؟(1)

2. «تصور کنید که یک روز صبح این خبر تکان دهنده اعلام شود که کل عالم طبیعت به طور ناگهانى از لحاظ حجم و اندازه دو برابر شده و سرعت نور نیز دو برابر شده است، در آغاز کار، به نظر مى‌رسد که این خبر نشان دهنده یک کشف عظیم علمى است، تمام اجزاى تشکیل دهنده عالم از جمله بدن ما، اکنون نسبت به دیروز دو برابر، بزرگتر شده است، لیکن پرسشهاى اجتناب ناپذیرى درباره دلایل درستى این گزارش مطرح مى‌گردد، چگونه مى‌توان دانست که عالم از لحاظ اندازه دو برابر شده است؟ چه تفاوت مشهودى نشان خواهد داد که آیا واقعا این حادثه اتفاق افتاده یا نه، چه رخدادها یا نشانه‌هایى آن را آشکار و ثابت مى‌کند؟ با تأمّل بیشتر آشکار مى‌گردد که هیچ نوع دلیل و نشانه خاص براى این حکم به خصوص نمى‌تواند وجود داشته باشد؛ زیرا اگر کل جهان و همراه با آن سرعت نور دو برابر شده است، متر و معیارهاى اندازه‌گیرى ما نیز، دو برابر شده است، و ما هرگز نمى‌توانیم بفهمیم که اساسا تغییرى رخ داده است، اگر متر و معیار اندازه‌گیرى ما همراه با اشیایى که باید اندازه‌گیرى کنیم بزرگ شده، دیگر نمى‌تواند افزایش و انبساط یافتن آنها را اندازه‌گیرى کند.

براى این که به روشنى بتوان به ناممکن بودن آزمایش چنین گزاره‌اى، ادعایى نمود، به نظر مى‌رسد که بهتر است آن را چون قضیه‌اى (از لحاظ ساختارى) فاقد معنا به شمار آوریم. این گزاره در آغاز به نظر مى‌رسید که یک گزاره واقعى و اصیل است، امّا با دقت و مو شکافى بیشتر آشکار مى‌گردد که فاقد خاصیت و ویژگى اساسى یک حکم است.(2)

از طرح این مثالها و مانند آنها مى‌خواهند نتیجه بگیرند که گزاره‌هاى کلامى خواه در مورد صفات ذات مانند خداى دانا و توانا و دادگر، یا در مورد این که خدا جهان را آفرید، همگى فاقد معنا هستند؛ زیرا ملاک معنى دارى، «تحقیق پذیرى» است و این ملاک در آن وجود ندارد.

»الستون» نویسنده‌ى مقاله زبان دینى در دایرة المعارف «پل ادواردز» مى‌نویسد: «مباحث جدید بر مسئله تحقیق پذیرى تکیه دارند. در چند دهه اخیر بسیارى از فلاسفه، برخى از أشکال «تئورى تحقیق پذیرى معنا» را پذیرفته‌اند که مطابق با آن فقط وقتى از شخصى یک اظهار واقعا مبتنى بر واقعیات صادر مى‌شود یعنى ادعاى او در مورد این که جهان فلان گونه است حقیقتى است که بتوان طریقى یافت که بشود به کمک آن نشان داد که صدق و یا کذب گفته او با مشاهده تجربى امکان پذیر است. این تئورى در مورد کلام به کار رفته و استدلال شده، از آن‌جا که به کارگیرى یک آزمایش تجربى در مورد گزاره‌هایى که پیرامون خداى انسان وار غیر جسمانى و فوق طبیعى امکان پذیر نیست این گزاره‌ها را نمى‌توان به عنوان اظهارات سر راست مبتنى بر واقع تلقى کرد، باید آنها را به گونه دیگر تفسیر نمود.(3)

3. فرض کنید خرگوشى است که نه وزن دارد و نه رنگ و نه بو و نه صدا، دو نفر در جایگاه آن اختلاف دارند؛ یکى مى‌گوید: جایگاه آن باغچه ماست، دیگرى مى‌گوید: جایگاه آن باغچه ماست، در حالى که هیچ راهى براى نشان دادن صدق و کذب دیگرى وجود ندارد.

بنابراین، این نوع قضایا که نه اثبات پذیرند و نه ابطال پذیر، باید از رده «گزاره‌هاى معنى‌دار» خارج شده و حالت حکایتى و اخبارى خود را از دست بدهند و براى القاى آن یک رشته امور نفسانى اندیشید که تفصیل آنها بعدا مى‌آید.


1) دین در چشم اندازهاى نو، ترجمه مقاله آلستون درباره زبان دین در دایرة المعارف پل ادواردز.

2) جان هیک، فلسفه دین، ص 202.

3) دین در چشم‌انداز ما، ص 46، ترجمه مقاله: «زبان دینى در دایرة المعارف پل ادواردز«.