جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقصود از فطریات احساسی چیست؟

زمان مطالعه: 2 دقیقه

هر نوع گرایشی که انسان آن را از درون می یابد، بدون آن که از بیرون کسب کند، آن گرایش را فطری می نامند. تو گویی سرشت انسان با این گرایش آمیخته شده و میان آن دو تفکیک و جدایی ممکن نیست. از باب نمونه، حس کنجکاوی و حس زیبایی و… را می توان نام برد که در تمام انسانها به نوعی موجود است. و همه انسانها مایلند از حادثه ای که نزد آنان رخ می دهد، آگاه باشند و زیباییها را می پسندند و ستایش می کنند. و اگر بخواهیم از این گرایشهای فطری که از ارزش بیشتری برخوردارند بگذریم، گرایشهایی مانند «حس جنسی«، «حس برتری طلبی» و غیره،

در نوع انسانها وجود دارد. با توجه به این مثالها می توانید به مثالهای دیگری دست یابید که همه آنها خواستگاه درونی و آفرینشی دارند.

در مقابل گرایشهای فطری یک سلسله گرایشهای عادی و اکتسابی است که انسان آنها را از خارج گرفته و ما در اصطلاح به آنها گرایشهای «عادی» و «اکتسابی» می گوییم و تمام آداب و سننی که از نیاکان به انسان رسیده و چه بسا انسان به آن علاقمند و معتاد گردیده است، از نوع گرایشهای اکتسابی و غیر فطری است و نمونه های آن، آداب و رسوم اقوام و ملل است و هر ملتی برای خود راه رسم ویژه ای دارد.

از این بیان می توان به یک تعریف فشرده ای برای شناساندن فطریات و تمایز آنها از عادیات دست یافت و آن این که هر نوع گرایش درونی در انسان که مبدأ و سرچشمه ای جز ذات و نهاد او نداشته باشد، آن را فطری نامیده و هر نوع گرایش که عاملی از خارج در پیدایش آن در انسان مؤثر باشد، آن را عادی و اکتسابی می نامند. البته نمی توان این نوع تعریف ها را تعریف دقیق و جامع و مانع نامید، ولی می تواند چهره ی این دو نوع گرایش را برای انسان روشن سازد.