جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

معجزه نمونه محسوس از ادعای بزرگ اوست

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اصولاً باید دید اعتراض و اشکال مردم نسبت به پیامبران چه بود سپس ملاحظه کرد که اعجاز و امور خارق العاده می تواند پاسخ گوی اعتراض آنها باشد یا نه؟

پیامبران آسمانی مدعی بودند که وحی بر آنها نازل می گردد. از آنجا که وحی یک نوع ادراک مرموزی است که حقیقت و کمّ و کیف آن برای نوع مردم روشن نیست آنان با این ادعا (ادعای نزول وحی) مدعی یک نوع خرق عادت بودند که نوع مردم با دید شک به آن می نگریستند.

بنابراین پیامبران یک ادعا بیش نداشتند، و آن نزول وحی الهی بر آنان و لازمه این ادعا این بود که آنها واجد حس و ادراکی هستند که دیگران واجد آن نیستند و این ادراک یک نوع خرق عادت در محیط ادراکات انسان می باشد. در برابر این ادعا و لازم آن، دو اعتراض از طرف مردم متوجه آنان شد:

1- شما بشر هستید، و علت ندارد که شما دارای چنین امتیازی باشید، و ما نباشیم، و اگر بنا باشد بر انسان وحی نازل شود، باید بر ما نیز نازل گردد.

پیامبران به آنها پاسخ می دادند: نبوت یک موهبت الهی است و نصیب بندگان مخصوص خدا می شود، و هرگز صحیح نیست که همه مردم در تمام امتیازات یکسان و برابر باشند اعتراض و پاسخ پیامبران در آیه های زیر موجود است:

قالوا إن أنتم إلا بشر مثلنا تریدون أن تصدونا عمّا کان یعبد آباؤنا…- قالت لهم رسلهم إن نحن إلا بشر مثلکم ولکن الله یمن علی من یشاء من عباده (1).

یعنی: امم گذشته به پیامبران چنین اعتراض کردند که شما مانند یک بشر هستید، نظر شما این است که ما را از روش پدران که پرستش بت ها است باز دارید، و پیامبران در پاسخ چنین گفتند: آری راست است که ما مانند شما بشریم، ولی خدا بر هر کدام از بندگان خود بخواهد منت می گذارد او را برای قیام نبوت و سفارت از خود انتخاب می نماید.

2- اعتراض دیگر آنها این بود: شنیدن وحی الهی و اخذ وحی از مقام غیب، یک نوع خارق العاده ای است که با موازین عادی قابل توجیه نیست، نوع بشر از چنین ادراک و احساس محروم می باشند و این یک احساس خاصی است که شما مدعی آن هستید، بنابراین اگر شما در این ادعای سراپا اعجاز (وحی) صادق و راستگو می باشید، یا خود ما را با آن آشنا سازید، و ما نیز آن حقیقت را لمس کنیم و یا خارق العاده دیگری انجام دهید که با مشاهده آن، پی به ثبوت خارق العاده دیگری (وحی) که ادعا می نمایید و برای ما محسوس نیست، ببریم.

خلاصه یا آنچه را خود شما مشاهده می کنید و فرا می گیرید به ما نشان دهید، تا اطمینان به حقانیت دعوت شما پیدا کنیم، یا خارق العاده دیگری بیاورید که با رؤیت آن خارق العاده به خارق العاده دیگری به نام «وحی» که مدعی می باشید، مطمئن گردیم.

پیامبران در راه تأمین اطمینان مردم، و به عنوان پاسخ به سؤال معقول و منطقی آنان، و برای اثبات ارتباط خود با جهان دیگر، معجزه های مناسبی می آوردند، و با ارائه برخی از خارق العاده ها ارتباط خود را با جهان غیب ثابت نموده، و اطمینان مردم را نسبت به خارق العاده دیگری (وحی که احساس و لمس آن برای مردم امکان نداشت(، جلب می کردند.

اعجاز گواه بر اصل نبوت است، نه بر صحّت اصول و معارف، معجزه فقط و فقط به عنوان یک سند زنده برای ارتباط با جهان غیب و فوق الطبیعة است، و به عبارت روشن تر برای جلب اطمینان مردم، نسبت به ثبوت خارق العاده ای است)وحی) که مدعی آن می باشند، نه برای اثبات اصول و معارفی که پایه آیین آنها را تشکیل می دهد.

واضحتر گفته شود: هدف پیامبران از معجزه این نبود که اصول و معارفی را که از طریق عقل و خرد قابل اثبات است به مردم بقبولانند، و معجزه را نشانه حقانیت تمام گفتارهای خود حتی در آن قسمت که می توانند از راه اقامه دلیل قانع سازند، بگیرند، بلکه آنها پیوسته در مسائل عقلی در حدّ امکان پیش گرفته و مشعلی از برهان فرا راه مردم قرار می دادند.

شما اگر آیات قرآن مجید را که پیرامون اصول و عقاید گفتگو می کند مورد بررسی قرار دهید خواهید دید که این کتاب آسمانی درباره معارف، به دقیق ترین برهان و عالی ترین استدلال، اشاره می نماید.


1) ابراهیم: 9- 10.