انسان در برابر طبیعت و جانداران مسئولیت خاصى دارد، یکى از مسئولیتهاى او این است که او جانشین خدا در زمین بوده و باید به عمران و آبادى زمین بپردازد، چنانکه مىفرماید:
هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ اِسْتَعْمَرَکُمْ فِیها.(1)
»او شما را از زمین آفرید و آبادى آن را از شما طلبید«.
بنابراین انسانى که قادر است بخشى از زمین را احیا کند و تغذیهى خود و دیگران را از محصول آن تأمین کند، باید به مسئولیت خود عمل کند.
امیر مؤمنان علیه السّلام در یکى از سخنان خود مىگوید:
»اتقوا الله فی عباده و بلاده فانکم مسئولون حتى عن البقاع و البهائم«.(2)
»از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید که شما در پیشگاه خداوند مسئول بندگان و شهرها و آبادىها حتّى اراضى و حیوانات هستید«.
انسان در برابر طبیعت، مسئولیت آباد کردن آن را دارد نه تخریب و ویران کردن آن. بهرهگیرى از جنگلها و دریاها و محیطزیست باید به شکلى صورت پذیرد که به حیات انسان بلکه حیوانات و جانوران صدمه وارد نکند؛ در غیر این صورت، برخلاف مسئولیت خود رفتار کرده و در پیشگاه خدا مسئول خواهد بود.
فقیهان ما در کتابهاى مربوط به «عشرت«، «اطعمه و اشربه» بهطور گسترده در این مورد سخن گفتهاند و مسئولیت انسان را در برابر طبیعت و جانداران مشخص نمودهاند.
در اینجا ما به گوشهاى از مسئولیت انسان در برابر حیوان اشاره مىکنیم، مسألهاى که امروز به غربیان نسبت داده شده و تصور مىشود که حمایت از حیوانات، زاییدهى اندیشهى غربیان است. از آنجا که روش ما، فشردهگویى است به نقل دو حدیث مىپردازیم.
الف: پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مىفرماید:
»انّ اللّه تبارک و تعالى یحبّ الرفق و یعین علیه فإذا رکبتم الدوابّ العجاف فأنزلوها منازلها. فإن کانت الأرض مجدبة فأنجوا علیها و إن کانت مخصبة فانزلوها منازلها«.(3)
»خداوند متعال رفق و مدارا را دوست دارد بنابراین اگر با چهارپایان لاغر و ضعیف مسافرت کردید در هر منزلى بار آنها را پایین آورید و اگر بیابان خشک است از آن بگذرید و در زمینهاى علفزار منزل گزینید«.
ب: پیامبر گرامى صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
»اضربوها على النفار و لا تضربوها على العثار«.(4)
حیوانات را براى چموشى و رام کردن بزنید ولى براى لغزیدن و یا به زمین خوردن مزنید.
فقیه بزرگ شیخ محمد حسن نجفى صاحب جواهر در آخر کتاب نکاح به پیروى از محقق مؤلف «شرایع الإسلام» بخشى از حقوق حیوان را یادآور شده است.(5)
1) هود / 61.
2) نهج البلاغه، خطبه 167.
3) من لا یحضره الفقیه:228.
4) فروع کافى:2 / 230.
5) جواهر الکلام:31 / 396-398.