معروف این است که پیشوایان و طرفداران نظریه تفویض گروهى از متکلمان اسلامى به نام «معتزله» مى باشند و اصولاً یکى از القاب معروف این گروه را «قدریه» (کسانى که تقدیر الهى را در کارهاى انسان نفى کرده و یا در کارهاى خود، به قدرت خویش متکى گرده اند) دانسته اند هر چند برخى معتقدند اندیشه «قدر» قبل از معتزله نیز وجود داشته است و متکلمان معتزلى این اندیشه را از آنان پذیرا شدند.(1)
«شهرستانى» پایه هاى مکتب اعتزال را بر چهار اصل استوار مى داند و یکى از آنها را نظریه «قدر» یا تفویض مى شمارد آنگاه سخن «واصل بن عطاء» را در این باره چنین یادآور مى شود:
آفریدگار هستى، حکیم و عادل است و نسبت دادن شر و بدى، ستمگرى و ظلم به او روا نیست و نیز روا نیست که از بندگان چیزى بر خلاف آنچه به آن فرمان مى دهد، اراده نماید یا آنان را به کارى اجبار نماید آنگاه به کیفر برساند. پس این بنده (انسان) است که فاعل خوبى و بدى، ایمان و کفر، اطاعت و معصیت است و او بر کارهاى خود مجازات مى شود و خداوند به او قدرت و توانایى بر کارها را بخشیده است.(2)
گرچه همان گونه که یادآور شدیم نسبت این نظریه به متکلمان معتزلى معروف است ولى توجه به دو نکته لازم است:
1.این نسبت غالباً از طرف متکلمان اشعرى و طرفداران اندیشه جبر به آنان داده شده است، و بعید نیست جبرگرایان در مقابل حریف نیرومندى که مجهز به یک سلسله دلایل عقلى روشن بوده قرار داشتند. آنان را به اندیشه تفویض و استقلال انسان در کارهاى خویش، متهم نموده باشند. البته ما منکر این نیستیم که اندیشه تفویض در میان مسلمانان، از روزهاى آغاز تاریخ اسلام نیز وجود داشته است ولى سخن ما در این است که آیا متکلمان معتزلى به این نظریه گرایش داشته اند و یا این که تنها با اندیشه جبر به مخالفت برخاسته اند و آگاهانه یا ناآگاهانه از طرف مخالفان خود به اندیشه تفویض و «قدر» متهم گردیده اند.
نکته اى که این گمان را تقویت مى کند این است که تا آنجا که ما مطالعه کرده ایم در هیچ یک از کتب کلامى اشاعره (قدیم و جدید) که این نسبت را به معتزله داده اند، مدرکى ارائه نشده است و به هنگام ارائه مدرک، هر یک از کتاب دیگرى یاد کرده و به اصطلاح خلف به سلف ارجاع مى دهد و آنچه شهرستانى از واصل بن عطا یادآور شده است، علاوه بر این که مدرکى بر این سخن ارائه نداده; اصولاً هیچ دلالتى بر نظریه تفویض ندارد و تنها اندیشه «جبر» را باطل مى سازد.
اگر بنا است هر کس را که با نظریه جبر به مخالفت برخاسته است، طرفدار اندیشه «تفویض» دانسته و قدرى بنامیم، بایستى متکلمان شیعى را نیز از طرفداران این اندیشه به شمار آورد.
«فاضل مقداد» که یکى از چهره هاى معروف متکلمان شیعى است آنگاه که آراء و نظریات را پیرامون افعال انسان بازگو مى نماید; مى گوید:
عدلیه آن را پدید آمده انسان و فعل او مى دانند و آنان دو دسته اند گروهى مطلب را بدیهى دانسته و گروه دیگر نظرى مى شمارند و حق این نظریه اخیر است.(3)
اگر چه به کتابهاى پیشوایان معتزله دسترسى نداریم، ولى خوشبختانه اخیراً کتب کلامى برخى از چهره هاى سرشناس این گروه منتشر شده است و از این طریق مى توانیم با دیدگاه پیشوایان این مکتب نیز آشنا شویم.
قاضى عبدالجبار(4) از چهره هاى معروف اساتید کلام معتزلى در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجرى به شمار مى رود در کتابهاى وى عباراتى به چشم مى خورد که برخى ظاهر و برخى صریح در این است که معتزله طرفدار اندیشه تفویض بوده اند و اینک نمونه هایى از این عبارات:
1) المعتزلة، تألیف زهدى حسن، ص 6.
2) ملل و نحل شهرستانى، ج1، ص 47 لازم به یادآورى است که معتزله اصول مکتب خویش را بر پنج اصل استوار مى دانند: 1. توحید، 2. عدل، 3. الوعد والوعید، 4. المنزلة بین المنزلتین، 5. امر به معروف و نهى از منکر. بنابراین آنچه را شهرستانى به نام «قدر» عنوان کرده است آنان از آن به نام «عدل» یاد مى کنند.
3) اللوامع الالهیة فى المباحث الکلامیة، ص 134.
4) وى در سال 415 هجرى وفات کرد. کتب کلامى ارزشمند و معروفى دارد چون «شرح الأُصول الخمسة» در یک جلد، «المغنى فى أُصول الدین» در 20جلد، «المحیط بالتکلیف» در یک جلد و آراء و اندیشه هاى وى بیانگر اندیشه هاى بزرگان معتزله پیرامون اصول پنجگانه (توحید،دل، وعد ووعید، المنزلة بین المنزلتین، امر به معروف و نهى از منکر) به شمار مى رود.