مسأله قضا و قدر در روایات اسلامى به صورت مشروح و گسترده مورد بحث و بررسى قرار گرفته، و روایت آن در کتب حدیثى مانند اصول کافى، توحید صدوق و بحارالانوار، جمع آورى شده است و بدیهى است که بررسى تمام آن روایات، خود نیازمند رساله مستقلى مى باشد و ما در این جا چند نمونه را که مربوط به اصل قضاء و قدر ـ به عنوان یک عقیده اسلامى ـ مى باشد، یادآور مى شویم:
1.على(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)چنین روایت کرده که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: کسى را مؤمن نمى گویند مگر آن که به خداى یکتا و رسالت من و زندگى پس از مرگ(قیامت) شهادت دهد و به قدر (سرنوشت) ایمان آورد.(1)
2. در روایات متعددى تکذیب کننده قَدَر در شمار کسانى قرار داده شده است که مورد نفرین و خشم خدا واقع شده و در قیامت از رحمت خدا محروم مى باشد.(2)
3. در حدیثى از امام کاظم(علیه السلام)، آفرینش هر پدیده اى در آسمان یا زمین مبتنى بر امورى گردیده است که از آن جمله، قضاء و قدر مى باشد.(3)
4. امام صادق (علیه السلام) فرمود کسى که معتقد است نیکى و بدى، بدون مشیت و خواست خدا تحقق مى پذیرد، خداوند را از قلمرو اقتدار و سلطه او بیرون کرده است. اینک متن حدیث:
«مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَیْرَ وَالشَّرَّ بِغَیْرِ مَشیئَةِ الله فَقَدْ أَخْرَجَ اللهَ مِنْ سُلْطانِهِ».(4)
5. ابوداود در سنن و ترمذى در جامع خود از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین نقل کرده اند که خداوند به قلم دستور داد:
«اُکْتُبْ مَقادِیرَ کُلِّ شَىْء حَتّى تَقُوم السّاعَةُ».
«حوادثى را که تا روز قیامت واقع مى گردد، بنویس».(5)
این ها نمونه هاى بارزى از روایات قضاء و قدر است که در این جا مطرح کردیم، چون جمع آورى کلیه روایات صحیح ـ تا چه رسد به مجموع روایات ـ در این جا امکان پذیر نیست، پس چه بهتر که به جمع بندى مفاد آنچه به عنوان نمونه نقل کردیم، بپردازیم.
از مجموع این روایات سه مطلب استفاده مى شود که آنها را یادآور مى شویم:
1) بحارالانوار، ج5، ص 87 باب قضا و قدر، روایت3.
2) مدرک قبل، روایت 3، 4، 5، 6.
3) مدرک قبل، روایت7.
4) بحارالأنوار، ج5، ص 127، باب قضاء و قدر، روایت79.
5) جامع الأُصول، تألیف ابن اثیر، ج10، ص 512; التاج الجامع للأُصول، تألیف شیخ منصور على ناصف، ج5، ص 268.