در گذشته یادآور شدیم که نظریه «پلورالیزم دینی» تفسیر و قرائت های گوناگون دارد و بدون بررسی یکایک این قرائت ها نمی توان درباره آن داوری کرد، چه بسا ممکن است تفسیری از آن صحیح و استوار،و تفسیر دیگری،باطل و بی پایه باشد.
نخستین تفسیر از آن، «کثرت گرایی رفتاری» است یعنی پیروان همه ادیان (به تعبیر نظریه پردازان) یا شرایع (به تعبیر ما) در پرتو یک رشته مشترکات می توانند در کنار یکدیگرزندگی کنند، و همدیگر را تحمل نمایند و به اصطلاح سیاستمداران تز «زندگی مسالمت آمیز» را پیاده کنند و گاهی در این مورد به اندازه ای پیش می روند که «لائیک ها» و «اومانست ها» را نوعی صاحب دین انگاشته که می توان با آنان نیز، به صورت مسالمت آمیز زندگی کرد.
اصولا وجود مشترکات میان شرایع و به تعبیر دیگر ادیان قابل انکار نیست و به قول «ویلیام الستون» ادیان از همپوشایی معتنابهی برخوردارند، البته این وجوه مشترک میان ادیان توحیدی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام چشم گیرتر است. البته اختلافات و تعارض هایی نیز وجود دارند خصوصا در نحوه نگرش آنها به فعل خدا در تاریخ، بنابراین ضمن پذیرش تفاوتها میان ادیان نباید تصور کرد که آنها به نحو تام و تمام متضاد یا نافی یکدیگرند.
حتی ادیان خاور دور که با یکدیگر و با ادیان توحیدی اختلاف بارزی دارند،
همچنان با سایر ادیان وجوه اشتراک دارند، اگر چه تأکید بیش از اندازه بر ممیزات ادیان، ممکن است منجر به مغفول ماندن اشتراکات شود کافى است که به آنچه ادیان بر آن اتّفاق دارند، توجه کنیم همه آنها نافى ناتورالیسم هستند، اندیشهاى که مىگوید: حقیقتى در این ممتد در ابعاد زمان و مکان وجود ندارد.(1)
کثرتگرایى دینى با این قرائت، مورد پذیرش عقل و خرد، و دین و شریعت است، قرآن مسلمانان را به زیستن مسالمتآمیز با اهل کتاب زیر «چتر» توحید در پرستش دعوت مىکند و یادآور مىشود که توحید اصل مشترک در میان تمام شرایع سماوى است آنجا که مىفرماید:
»قُلْ یا أَهْلَ اَلْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَن لاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اِشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران / 64(.
»بگو اى پیروان کتاب (هاى آسمانى) بیایید همگى اصلى را که میان ما و شما مشترک است بپا داریم و آن این که جز خدا کسى را نپرستیم و چیزى بر او شریک قرار ندهیم اگر روى برگردانیدند بگویید گواه باشند ما مسلمانیم (تسلیم خدا هستیم(«.
فقه اسلامى که ماده خود را از کتاب و حدیث مىگیرد، اهل کتاب را به رسمیت شناخته و حقوق همگان را محترم شمرده است و این چیزى نیست که فردى درباره آن شک و تردید کند و در کتابهاى فقهى، فصل خاصى درباره حقوق اهل ذمه و شرایط آن، وجود دارد که حاکى از نهایت انعطافپذیرى اسلام در برابر این گروه است.
امیر مؤمنان هنگام گردش در شهر پیرمرد نابینایى را دید که از مردم درخواست کمک مىکرد، پرسید این کیست؟ گفتند: مرد نصرانى است. امام در پاسخ گفت: شگفتا، از او کار کشیدید اکنون که پیر و ناتوان شده است او را از زندگى بازداشتید، از بیتالمال به او بپردازید تا آبروى او حفظ شود.(2)
زندگى مسالمتآمیز، اختصاص به اهل کتاب ندارد بلکه قرآن آنرا به گونهاى خاص درباره مشرکان نیز تجویز مىکند ولى مشروط بر اینکه با مسلمانان از در جنگ وارد نشوند و آنان را از خانههاى خود بیرون نرانند، در این صورت باید به آنان نیکى کنند و با عدالت رفتار کنند زیرا خدا دادگران را دوست دارد.(3)
البته یک چنین رفتار جنبه نفاق و ظاهر سازى ندارد بلکه جزو متن دین اسلام است، و در سایه همین اصل، رغبت جهانیان را به تشرف به اسلام فراهم ساخته است.
چه تعبیرى نیکوتر از تعبیر امیر مؤمنان در نامهاى به مالک اشتر استاندار خود در مصر نوشته است: با همه مردم با رحمت و محبت و لطف رفتار کن و براى آنان حیوان درنده نباش، که بهرههاى آنها را غنیمت مىشمارید زیرا آنان دو گروهند:
الف. برادر دینى خود هستند.
ب. انسانى مانند تو.(4)
ولى برخى از طرفداران پلورالیزم چنین قرائت را از آن، نپسندیده و آن را خارج از موضوع بحث دانسته است، و در این مورد چنین مىگویند: مسئله این نیست که چه راهحلى پیدا کنیم تا ادیان و پیروان ادیان مختلفى که وجود دارند، به گونهاى با هم کنار بیایند، اگر بخواهیم در فکر پیدا کردن یک راه حل عملى براى زندگى مشترک و مسالمتآمیز باشیم، اصل دیگرى وجود دارد که مىشود از آن استفاده کرد و آن تسامح (Tolerance) است که غیر از پلورالیزم مىباشد.
در تسامح، انسان، آزادى و حدود دیگران را محترم مىشمارد، اگرچه معتقد
باشد که همه حقیقت، نزد اوست.(5)
ولى براى انسانهاى واقعگرا که به اصول دین خود اعتقاد کامل دارند، کثرتگرایى جز به همین معنا مفهومى دیگر نمىتواند داشته باشد خواه نام آنرا تساهل بگذاریم یا پلورالیزم.
آنچه مهم است، این است که بدانیم مسأله تساهل، یا زندگى مسالمتآمیز، یا به رسمیت شناختن حقوق اهل کتاب، به معنى صحه نهادن بر نجات و رستگارى آنان نیست، زیرا مسأله اغماض و تساهل مربوط به زندگى دنیوى است و این که براى حفظ کرامت انسانیت نباید روى اختلافات درگیر شد و اما سرنوشت انسانها در سراى دیگر چگونه است، ارتباطى به این بحث ندارد.
در اینجا چیزى بر این تفسیر مىافزاییم و آن اینکه:
سران و دانشمندان شرایع آسمانى و عالمان ادیان – در عین حفظ اصل زندگى مسالمتآمیز، دور هم گرد آیند و در پرتو یک اصول مسلم و منطق صحیح به بررسى اصول مورد اختلاف بپردازند، و به دور از تعصب و انحصارگرایى سره را از ناسره جدا سازند.
اتّفاقا قرآن مجید به این رویکرد از «پلورالیسم» دعوت مىکند و مىفرماید: «… فَبَشِّرْ عِبادِ – اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ…» (زمر / 17 – 18(: «بشارت ده آن بندگانى که به سخن گوش فرا دهند و از بهترین آن پیروى کنند«. نظر در گفتگوى تمدنها، و ادیان و شرایع همین است و بس.
1) مجله کیان، شماره 50، ص 7.
2) وسائل الشیعه:11 / 49، باب 19 از ابواب جهاد، حدیث 1.
3) »لا یَنْهاکُمُ اَللّهُ عَنِ اَلَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اَللّهَ یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ» (ممتحنه / 8(.
4) نهج البلاغه، نامه 53 «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة، و المحبّة لهم، و اللطف بهم و لا تکونّن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فانّهم صنفان: امّا أخ لک فى الدین أو نظیر لک فى الخلق«.
5) مجلّه ی کیان، شماره. 2، ص 11 – 12.