گفتیم گروهى از خردهگیران، مسئله حوادث ناگوار و بروز آفتها و مشکلات، و ناکامىهایى را که در زندگى دامنگیر انسان مىشود بهانهاى براى انکار عدالت پروردگار و گاهى انکار اصل وجود خدا گرفتهاند!
در بحث گذشته به تحلیل و بررسى قسمتى از این حوادث پرداختیم و دو فلسفه آن را بازگو کردیم:
اکنون به ادامه این بحث توجّه کنید.
3- انسان در آغوش مشکلات پرورش مىیابد
باز تکرار مىکنیم ما نباید با دست خود براى خودمان مشکل و
حادثه بیافرینیم، امّا با این حال بسیار مىشود که حوادث سخت و ناگوار اراده ما را قوى و قدرت ما را افزایش مىدهد، درست همانند فولادى را که به کورههاى داغ مىبرند و آبدیده و مقاوم مىشود ما هم در کوره این حوادث آبدیده و پرمقاومت مىشویم.
جنگ چیز بدى است ولى گاهى یک جنگ سخت و طولانى استعداد یک ملّت را شکوفا مىکند، پراکندگى را مبدّل به وحدت و عقبماندگىها را به سرعت جبران مىنماید.
یکى از تاریخنویسان معروف غرب مىگوید: «هر تمدن درخشانى در طول تاریخ در نقطهاى از جهان ظهور کرده به دنبال این بوده است که یک کشور مورد هجوم یک قدرت بزرگ خارجى قرار گرفته، و نیروهاى خفته آنها را بیدار و بسیج کرده است»!
البته واکنش همه افراد و همه جامعهها در برابر حوادث تلخ زندگى یکسان نیست. گروهى گرفتار یأس و ضعف و بدبینى مىشوند و نتیجه منفى مىگیرند، امّا افرادى که زمینههاى مساعد دارند در برابر این حوادث تحریک و تهییج شده به حرکت درمىآیند و مىجوشند و مىخروشند، و نقطههاى ضعف خود را به سرعت اصلاح مىکنند.
منتها چون در این گونه موارد بسیارى از مردم قضاوت سطحى مىکنند تنها تلخىها و سختىها را مىبینند و امّا آثار مثبت و سازنده را نادیده مىگیرند.
ادّعا نمىکنیم همه حوادث تلخ زندگى در انسان چنین اثرى دارد ولى حداقل قسمتى از آنها چنین است.
شما اگر زندگى نوابغ جهان را مطالعه کنید، مىبینید تقریباً همه آنها در میان مشکلات و ناراحتىها بزرگ شدند، کمتر مىتوان افراد نازپروردهاى را پیدا کرد که در زندگى نبوغى از خود نشان داده باشند و به مقام والائى برسند، فرماندهان بزرگ نظامى آنها هستند که میدانهاى نبرد سخت و طولانى دیدهاند، مغزهاى متفکر اقتصادى آنها هستند که در بازارهاى بحرانزده اقتصادى گرفتار شدهاند.
سیاستمداران قوى و بزرگ آنها هستند که با مشکلات سخت سیاسى دست به گریبان بودهاند.
کوتاه سخن اینکه: مشکلات و رنجها انسان را در آغوش خود پرورش مىدهد.
در قرآن مجید چنین مىخوانیم: «فعسى ان تکرهوا شیئا و یجعل اللَّه فیه خیرا کثیرا»؛ (1)
«اى بسا چیزى را ناخوشایند بشمرید امّا خداوند در آن خیر فراوان قرار دهد».
4- مشکلات سبب بازگشت به سوى خدا
در بحثهاى گذشته خواندهایم که جزء جزءِ وجود ما هدفى دارد، چشم براى هدفى است، گوش براى هدفى دیگر، قلب و مغز و اعصاب هر کدام براى هدفى آفریده شدهاند، حتّى خطوط سرانگشتان ما هم فلسفهاى دارد.
بنابراین چگونه ممکن است کل وجود ما بى هدف و فاقد فلسفه باشد.
و نیز در بحثهاى سابق خواندیم که این هدف چیزى جز تکامل یافتن انسان در تمام زمینهها نخواهد بود.
مسلماً براى رسیدن به این تکامل احتیاج به برنامههاى آموزشى و پرورشى عمیقى است که سراسر وجود انسان را فراگیرد، و به همین جهت خداوند علاوه بر فطرت پاک توحیدى که به انسان داده، پیامبران بزرگى را با کتابهاى آسمانى فرستاده تا رهبرى این انسان را در این مسیر بر عهده گیرند.
ضمناً براى تکمیل این هدف باید گاه گاه عکس العمل گناهان و خطاهاى او را به او نشان دهد و بر اثر تخلف از فرمان خدا با ناراحتىهایى در زندگى روبهرو شود تا به عواقب زشت و شوم اعمال خویش آشنا گردد و رو به سوى خدا آورد. و در اینجاست که قسمتى از بلاها و حوادث ناگوار، در واقع رحمت و نعمت الهى است.
همان گونه که قرآن کریم خاطرنشان مىکند: «ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون»؛ (2)
«فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد خدا مىخواهد نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید بیدار شوند و به سوى او باز گردند».
با توجّه به آنچه در بالا گفتیم حوادث دردناک را مصداق «شر» دانستن و از آنها به «بلا» تعبیر کردن، و آن را بر خلاف عدالت الهى شمردن بسیار دور از منطق و دلیل و عقل است، چرا که هر قدر در این مسئله باریکتر مىشویم به فلسفههاى بیشترى دست مىیابیم.
فکر کنید و پاسخ دهید
1- هدف آفرینش ما چیست؟ و از چه راه مىتوان به آن رسید؟
2- چگونه انسان به وسیله مشکلات آبدیده و مقاوم مىشود؟
3- آیا کسانى را دیدهاید یا در تاریخ خواندهاید که آنها در لابهلاى سختىها بزرگ شده و به مقامهاى مهمّى رسیده باشند؟ شرح حال آنها را بازگو کنید.
4- قرآن درباره عکسالعمل گناهان ما چه مىگوید؟
5- چه افرادى از حوادث تلخ و ناگوار نتیجه مثبت مىگیرند و چه افرادى نتیجه منفى؟
1) سوره نساء، آیه 19.
2) سوره روم، آیه 41.