جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فرضیه نیازهاى اخلاقى‏ (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

انیشتاین، در بحثى تحت عنوان مذهب و علوم مى‏گوید: با کمى دقّت معلوم مى‏گردد که هیجانات و احساساتى که موجب پیدایش مذهب شده بسیار مختلف و متفاوت است … سپس بعد از ذکر فرضیه ترس اضافه مى‏کند:

«ویژگى اجتماعى بودن بشر نیز یکى از عوامل پیدایش مذهب است. یک فرد مى‏بیند؛ پدر و مادر، کسان و خویشان و رهبران و بزرگان مى‏میرند، و یک یک اطراف او را خالى مى‏کنند، پس آرزوى هدایت شدن، دوست داشتن، محبوب بودن و اتکاء و امید داشتن به کسى زمینه قبول عقیده به خدا را در او ایجاد مى‏کند.» (1)

به این ترتیب او مى‏خواهد یک انگیزه اخلاقى و اجتماعى براى پیدایش مذهب فرض کند.

باز در اینجا مى‏بینیم پیشنهاد کنندگان این فرضیه، اثر را با انگیزه اشتباه کرده‏اند؛ در حالى که مى‏دانیم هر اثرى الزاماً انگیزه نیست. مثلًا ممکن است به هنگام حفر یک چاه عمیق به یک گنج دست یابیم، این یک اثر است، در حالى که مسلّماً محرّک و انگیزه اصلى ما براى حفر چاه چیزى دیگر، یعنى به دست آوردن آب بوده است؛ نه کشف یک گنج.

بنابراین درست است که مذهب مى‏تواند دردها و آلام روحى انسان را تسکین دهد، و ایمان به خدا او را از احساس تنهایى به هنگام از دست رفتن عزیزان و دوستان و بزرگان رهائى بخشد، و خلأ ناشى از فقدان آنها را پر کند، ولى این یک اثر است نه یک انگیزه.

انگیزه اصلى مذهب که بسیار منطقى به نظر مى‏رسد در درجه اول همان است که قبلًا به آن اشاره شد. انسان خود را با نظامى در جهان هستى روبه‏رو مى‏بیند که هرقدر بیشتر درباره آن مى‏اندیشد به عمق و پیچیدگى و عظمت آن آشناتر مى‏شود؛ او هرگز نمى‏تواند حتى پیدایش یک گل را با آن همه ظرافت و ساختمان عجیب و یا پیدایش یک چشم را با آن سیستم بسیار ظریف و دقیق و پیچیده مولود طبیعت بى‏شعور و تصادف‏هاى کور و کر بداند؛ و اینجا است که به سراغ مبدأ این نظام مى‏رود.

البته امور دیگرى نیز به این معنى کمک مى‏کند که قبلًا به آن اشاره کردیم.

عجب اینکه همان انیشتاین که چنین فرضیه‏اى را پیشنهاد مى‏کند در جاى دیگرى سخن خود را عوض کرده و اعتقاد خود را به پدید آورنده جهان هستى و ایمان راسخ خود را به آن مبدأ بزرگ به نحو دیگرى ابراز داشته که بسیار جالب است؛ و نشان مى‏دهد او منکر اعتقادى است که با خرافات آمیخته باشد نه منکر یک توحید خالص و خالى از هرگونه خرافه.

او مى‏گوید: «یک معنى واقعى از وجود خدا وراى این اوهام وجود دارد که عدّه کمى آن را دریافته‏اند» سپس اعتقاد خود و دانشمندان بزرگ را به یک نوع اعتقاد مذهبى که آن را به نام احساس مذهبى آفرینش یا وجود نامیده، و در جاى دیگرى از آن به عنوان تحیرّ شعف آورى از نظام عجیب و دقیق کائنات یاد کرده اظهار مى‏دارد.»

جالب‏تر اینکه او مى‏گوید: «این ایمان مذهبى چراغ راه کاوش‏هاى زندگى دانشمندان است.» (2)

البته در اینجا سخن بسیار است؛ و اگر بخواهیم به اصطلاح عنان قلم را رها کنیم از شکل یک بحث تفسیر موضوعى خارج خواهیم شد.

لذا بار دیگر به اصل سخن باز گشته، و این بحث را پایان مى‏دهیم؛ و خاطرنشان مى‏کنیم که انگیزه پیدایش مذاهب را باید نخست در مطالعه جهان‏

آفرینش (انگیزه عقلى و منطقى) و سپس جاذبه نیرومند درون ذاتى (انگیزه فطرى) و بعد توجّهى که به آن مبداء بزرگ به خاطر برخوردارى از نعمت‏هاى بى‏پایان او ناشى مى‏گردد (انگیزه عاطفى) جستجو کرد. (3)


1) دنیائى که من مى‏بینم، صفحه 53.

2) دنیائى که من مى‏بینم، صفحه 56 و 61.

3) براى اطلاعات بیشتر و گسترده‏تر در این زمینه به کتاب ما (انگیزه پیدایش مذاهب) مراجعه کنید.