آن فراموشی، فراموشی خویش است و عامل آن، چیرگی هوس. وقتی هوس بر انسان چیره شد، آدمی خود را فراموش می کند و نمی تواند بفهمد که کیست و فلسفه ی وجود او چیست؛ از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا می رود.
داروی بیهوشیت آیا که داد
قفل ها بر چشم و بر گوشت نهاد
کاین چنین غافل روی ره روز و شب
می نیندازی نگاهی در عقب(1)
هوس چنان انسان را تخدیر می کند که همه چیز و حتی خود را از یاد می برد. مانند معتاد به هروئین که به تدریج تمام فکر و ذکرش در آینه ی آن خلاصه می شود؛ نه به آبرو می اندیشد، نه به زن و فرزند، نه به سلامتی و زندگی و بالاخره همه ی عواطف و احساسات انسانی در او می میرد. چیرگی هوس بر انسان همان خاصیت
اعتیاد به هروئین را دارد که همه ی احساسات معنوی را در انسان می کشد و با فاسد شدن این احساسات است که آدمی در عالم غفلت و بی خبری و جدایی از خویش قرار می گیرد، و به گفته امام علی علیه السلام:
أحذروا الغفلة فانها من فساد الحس.(2)
از غفلت بپرهیزید که آن از فساد حس ناشی می شود.
1) مثنوی طاقدیس.
2) غررالحکم، شماره ی 2584.