برخلاف نظر سطحىنگران که غرب را منادى آزادى مىدانند، غرب استعمارگر نمىتواند منادى آزادى باشد، آنان به نفاق و دروغ، خود را منادى آزادى معرّفى کرده و مدّعىاند که براى آزادى ملتها قیام کرده و لشگرکشى مىکنند، هدف واقعى آنان گسترش سلطه بر منابع ملتهاى ضعیف و ناتوان است و تاریخ دویست
سالهى استعمار، روشنترین گواه بر این بهرهکشى و یغماگرى در پوشش آزادى خواهى است، و هماکنون امریکا با روحیهى جنگطلبانه با گرفتن چراغ سبز از سازمانهاى خودساخته، مانند حقوق بشر درصدد گسترش قدرت و استعمار نوین و جانشینى از پیر استعمار «بریتانیا» برآمده است.
انسانى مىتواند پرچم آزادى را به دست بگیرد که از چهارده قرن قبل خود را رهایىبخش انسانها از غل و زنجیرها معرّفى کرده و مىفرماید:
وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلالَ اَلَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ.(1)
»بارهاى سنگین و زنجیرهایى بر آنها بود برمىدارد«.
جاى تأسف است گروهى سرخورده از وضع موجود، در آرزوى آزادى غربىاند و تصور مىکنند برقرارى ارتباط با غرب، داروى شفابخش دردهاى اجتماعى ماست! دردهاى اجتماعى ما امروز در عناوین زیر خلاصه مىشود نه در ارتباط با یغماگران:
1. بیکارى.
2. ازدواج جوانان.
3. مشکل مسکن.
4. دیو اعتیاد.
5. افت تحصیلى.
6. اختلاس و رشوهخوارى.
و باید این مشکلات را با پنجهى فکر و وحدت ملّى و دلسوزى حل کرد.
1) اعراف / 157.