جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عقلایی شدن احکام رفتاری

زمان مطالعه: 4 دقیقه

نظریه «عرفی شدن دین یا فقه«، ایده ها یا باورها را عقلانی، ولی شریعت و احکام رفتاری را عقلایی توصیف می کند. در گذشته به تحلیل بخش نخست پرداختیم. اکنون به تحلیل بخش دوم که عقلایی بودن احکام رفتاری است می پردازیم:

میگویند: امور عقلایی چیزی است که حسن و قیح ان توسط جمع عقلا)به عنوان گروه مرجع(مشخص می گردد.

مثلا مجالس قائنو گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی، مکانیزم هایی هست برای استخراج عرف عقلا (تعیین یکی از اینها بستگی دارد به اینکه عقلا را چه کسانی بدانیم، مقوله عرف نیز سعه و ضیق پیدا میکند.مثلا در دموکراسی مستقیم، عموم مردم جز عقلا شمرده می شوند که قادر به تشخیص مصالح و منافع آنی و آتی خود هستند. اما در دموکراسی های نمایندگی،خبرگان ونمایندگان مردم،عقلای قوم شمرده می شوند.(1)

تحلیل: اساس این نظریه را یک فکر تشکیل می دهد و آن اینکه دین در حوزه رابطه شخصی انسان با خدا برنامه دارد. اما برای امور اجتماعی مردم، فاقد برنامه میباشد و به تعبیر دیگر دین آمده است که سعادت اخروی مردم را تامین کند نه سعادت دنیوی، بلکه خوشبختی انسان در این دنیا از طریق عقل جمعی تامین می شود.

اکنون در اینجا سوال می شود آیا این نظریه یک نظر پیشنهادی است و به قول

دانشمندان انشائى است که نظریه‌پرداز آن را از جانب خود انشاء مى‌کند. یا از واقعیت ادیان و شرایع پیشین گزارش مى‌کند و مى‌گوید: شرایع ابراهیمى همگى چنین هستند.

احتمال نخست، پیشنهادى بیش نیست و هر فردى در طرح نظریه خود آزاد مى‌باشد، خواه براساس صحیح استوار باشد یا نه.

ولى نکته مهم آن است که بدانیم که آیا بشر مى‌تواند از طریق عقل جمعى (مجالس قانونگذارى) سعادت خود را در این جهان تأمین کند یا این‌که باید آموزگاران الهى او را در این بخش راهنمایى کنند.

تجربه کنونى بشر ثابت کرده است که عقل جمعى نمى‌تواند سعادت بشر را تأمین کند زیرا به روشنى مى‌بینیم که بسیارى از مفاسد اخلاقى و اجتماعى مورد تصویب مجامع قانون‌گذارى است، در حالى‌که بدبختى و هلاکت بشر به وسیله همین رفتارها صورت مى‌پذیرد.

پیدایش بیمارى‌هاى صعب العلاج که حیات بشرى را بر روى زمین تهدید مى‌کند، معلول انحراف بشر از قوانین نورانى آسمانى و گرایش به مصوبات عقل جمعى است، براى مثال بیمارى ایدز و انواع آلودگى‌هاى جسمانى مولود انحراف از احکام شرایع آسمانى، و تسلیم در برابر مصوبات سیستم‌هاى قانون‌گذارى جهان است. شرایع آسمانى بر بقاء نوع بشر از طریق نکاح دو جنس مخالف تأکید مى‌ورزند، در حالى‌که عقل جمعى تشکیل خانواده همجنسان را تصویب و براى آنها قوانینى را وضع مى‌کند، با این وضع آیا مى‌شود سیستم‌هاى قانون‌گذارى را جایگزین احکام رفتارى اسلام کرد.

بر فرض این‌که احکام رفتارى را به دست مجالس قانون‌گذارى سپردیم و امورى را جایز و برخى را ممنوع شمردیم، اکنون سؤال مى‌شود ضامن اجراى این احکام چیست؟ آیا پلیس مى‌تواند ضمانت بخش اجراى این احکام در خلوت و جلوت برعهده بگیرد؟

امروزه براى اجراى قوانین، احکام کیفرى شدیدى وضع کرده‌اند ولى باز

نتوانسته است براى بشر آسایش و امنیت را فراهم آورد. این‌جا چاره‌اى جز این نیست که احکام رفتارى ریشه در معنویت بدواند و مخالفت با آن، مخالفت با خدا شمرده شود. و ترس از مجازات‌هاى الهى، بازدارنده از ارتکاب گناهان شود.

سخن درباره نقش دین در جامعه از جهات مختلفى گسترده‌تر از آن است که در این مقال گنجانیده شود.

این تحلیل مربوط به این جهت بود که این نظریه را، اقتراحى و پیشنهادى بدانیم ولى اگر آن را گزارشى و اخبار از واقع بدانیم، و بگوییم که شرایع آسمانى امور مربوط به دنیاى مردم را به خود مردم واگذار کرده و در این مورد لب فروبسته است، مسلما این گزارش صددرصد، مخالف واقع و نوع کذب و دروغ است.

نتیجه تحقیقات این گروه بى‌اطلاع از واقعیات دین این است که دین در یک رشته باورها و مناسک و عبادات خلاصه مى‌شود، در حالى‌که دین، روش زندگى است، روشى که ما را به سراى دیگر راهنمایى مى‌کند، و در حقیقت دین جز زندگى تحت برنامه‌هاى وحیانى، که منتهی به جهان دیگر مى‌گردد چیز دیگرى نیست، و هر نوع زندگى در زیر چتر دیگر، انحراف از صراط مستقیم دین است چنانکه آشکارا مى‌فرماید:

وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا اَلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.(2)

»این راه مستقیم من است. از آن پیروى کنید و از راه‌هاى پراکنده-انحرافى- پیروى نکنید که شما را از طریق حق دور مى‌سازد، این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‌کند، شاید پرهیزکارى را پیشه کنید«.

شایسته ی توجه است که این آیه (که ما را به پیمودن فقط یک راه دعوت مى‌کند و از پیروى از راههاى دیگر بازمى‌دارد(، پس از ده فرمان که مربوط به عقیده و شریعت است، وارد شده است. ده فرمانى که عناوین آنها به صورت یاد شده در زیر

است:

1. یکتاپرست باشید،2. به پدر و مادر نیکى کنید،3. فرزندان را از ترس فقر نکشید،4. به کارهاى زشت نزدیک نشوید،5. کسى را مکشید مگر به حق، 6. به مال یتیم جز به بهترین صورت نزدیک نگردید،7. حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید،8. هیچ‌کس را جز به مقدار توانایى تکلیف نمى‌کنیم.9. هرگاه سخنى گفتید، عدالت را رعایت کنید،10. به پیمانى که با خدا بسته‌اید وفادار باشید.

پس از این ده فرمان که بخشى مربوط به عقیده و معظم آنها مربوط به زندگى دنیوى است، یادآور مى‌شود که فقط از این صراط (راه و روش) پیروى کنید. هرگاه بنا باشد اسلام در باورها و مناسک عبادى خلاصه گردد دیگر این ده فرمان و دهها فرمان دیگر، براى چه تشریع و تنظیم گردیده و به پیروى از آنها دعوت و از هر نوع انحراف از آنها را هشدار داده شده است.

ما به‌عنوان اختصار به نمونه‌هاى کوچکى از قرآن اشاره کردیم و الاّ بررسى آیات قرآن مربوط به مسائل سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و اخلاقى، حاکى از آن است که وحى الهى از افق بالا براى کلیه شئون زندگى بشر برنامه‌ریزى کرده است.

نگاه اجمالى به کتاب‌هاى فقهى به روشنى مى‌رساند که اسلام پیوسته در صحنه است و آنچنان نیست که فقط رابطه شخصى انسان را با خدا در نظر بگیرد بلکه او درباره معاملات و روابط زناشویى و قضاوت و داورى، اقتصاد و سیاست، نظر داده و احکام خود را پایدار و جاودان خوانده است.


1) مجله کیان،سال پنجم، شماره 24،ص 19.

2) انعام / 153.