هرگاه عرفى شدن دین به معنى عقلانى شدن معارف و باورهاى آن است عقاید اسلامى بستر این نوع «صیرورتها» و «شدنها» نیست بلکه از روز نخست که معارف اسلامى عقلانى بوده و هست و خواهد بود، و خلأى در این بخش وجود ندارد که فردى یا گروهى آن را عقلانى سازند، زیرا آیین اسلام، پیوسته بر تفکر و تعقل دعوت نموده و ایمان توأم با آگاهى را مىپذیرد. این نظریه در چنین فضایى نمىتواند معنا داشته باشد.
با مراجعه به قرآن مجید و کتابهاى کلامى روشن مىشود که اصول عقاید اسلامى در تمام مراحل با دلیل و برهان همراه بوده و خود قرآن کریم اصول اساسى توحید را مانند توحید در ذات و توحید در خالقیت و در تدبیر با منطق و برهان مطرح کرده است و جایگاه این آیات براى عالمان و فرهیختگان روشن است.
اسلام، آیینى را مىپذیرد که از طریق فهم و شعور و ادراک عقل در دل آدمى جاى گیرد و لذا آن را اکراهناپذیر مىداند و مىفرماید: لا إِکْراهَ فِی اَلدِّینِ.(1)
قرآن بر بهرهگیرى از ابزار شناخت مانند چشم و گوش و خرد تأکید مىکند. و یادآور مىشود که شکر این ابزار خرد به کارگیرى آنهاست:
وَ اَللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصارَ وَ اَلْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.(2)
»خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالىکه آگاه نبودید براى شما گوش و دیدگان و دلها آفرید تا سپاسگزار باشید«.
چگونه مىتواند اسلام بستر چنین نظریهاى باشد در حالىکه پیروى از غیر علم را نکوهش مىکند و مىفرماید:
وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ.(3):
»از آن چیزىکه بدان علم و آگاهى ندارى پیروى مکن«.
1) بقره / 257.
2) نحل / 78.
3) اسراء / 36.