جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شکر منعم نردبان معرفة الله‏ (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

نخستین آیه سخن از مهم‏ترین نعمت‏هاى الهى مى‏گوید تا حسّ شکرگزارى انسان‏ها را برانگیزد؛ و از این طریق آنها را به شناخت منعم دعوت کند. سخن از نعمت ابزار شناخت است؛ مثل چشم و گوش و عقل. مى‏فرماید:

هنگامى که از شکم مادران خارج شدید هیچ نمى‏دانستید «و خداوند سه وسیله در اختیار شما قرار داد: گوش و چشم و عقل»: وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ

از طریق گوش به علوم نقلى و دانش‏هاى دیگران آشنا مى‏شوید، از طریق چشم و مشاهده اسرار طبیعت و عجائب آفرینش به علوم تجربى و از طریق عقل به علوم عقلى و تحلیل‏هاى منطقى.

گرچه در آیه، این سه موضوع به وسیله «واو» به یکدیگر عطف شده و لزوماً معنى ترتیب را نمى‏رساند؛ ولى با این حال بعید نیست که ترتیب طبیعى نیز چنین باشد. زیرا انسان مدّتى بعد از تولّد قدرت مشاهده و دید را ندارد؛ و چون عادت به تاریکى کرده، از نور وحشت مى‏کند، و چشمانش را تا مدتى روى هم مى‏نهد، در حالى که گوش نخستین آوازها را مى‏شنود، و روشن است که قدرت عقلى و تمیز و شعور بعد از شنوایى و بینایى در انسان زنده مى‏شود؛ به خصوص اینکه «فُؤادْ» چنانکه ارباب لغت تصریح کرده‏اند به معنى «عقل پخته و عمیق» است نه هر مرحله ساده‏اى از عقل؛ و مسلّماً چنین مطلبى بعداً به وجود مى‏آید.

ضمناً آیه فوق مى‏تواند اشاره‏اى به این حقیقت باشد که رسیدن به کلیّات عقلیه بعد از علم به جزئیات از طریق حسّ است؛ و به هر حال آیه فوق تصریح مى‏کند که هدف از بخشیدن این نعمت‏ها تحریک حسّ شکرگزارى انسان‏ها

است که سرانجام آنها را به محبت خالق و معرفت الله و اطاعت اوامرش دعوت مى‏کند.

البته این منافات با فطرى بودن قسمتى از علوم انسان ندارد؛ چرا که به هنگام تولّد، معلومات فطرى به صورت استعداد و قابلیت در سرشت انسان است و جنبه فعلیّت ندارد؛ و بعداً بارور مى‏شود.

دومین آیه به سه نعمت دیگر از نعمت‏هاى الهى که همه مربوط به تسخیر دریاها است اشاره کرده و آن را انگیزه‏اى براى بهره‏گیرى از فضل خدا و شکرگزارى او مى‏شمرد.

نخست مواد گوشتى است که از دریا تهیه مى‏شود. تعبیر به لَحْماً طَرِیّاً «گوشت تازه» گوشتى که انسان هرگز زحمت پرورش آن را نکشیده؛ و تنها دست قدرت الهى آن را در دل دریاها پرورش داده، و رایگان در اختیار او نهاده، نعمت بزرگى محسوب مى‏شود. مخصوصاً در عصر و زمانى که گوشت‏هاى کهنه فراوان بود؛ و ناچار بودند گوشت را به وسیله نمک یا سرخ کردن و خشک نمودن در مقابل آفتاب تا مدتى نگهدارى کنند. این گوشت‏ها براى مسافران سرچشمه بسیارى از بیمارى‏ها و مسمومیّت‏ها مى‏شد؛ در حالى که در سفر دریا و سفرهاى ساحلى به راحتى از گوشت تازه استفاده مى‏کردند.

بعد به موارد زینتى که از دل دریاها استخراج مى‏شود؛ و مورد استفاده انسان‏ها قرار مى‏گیرد اشاره مى‏کند؛ و مى‏فرماید: «از آن وسائل زمینى استخراج کرده و مى‏پوشید»: وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها

یعنى خداوند از ضرورى‏ترین مواد غذایى گرفته تا وسائلى که صرفاً جنبه تزئینى دارد در اختیار شما قرار داده است.

در مرحله آخر به یکى دیگر از برکات دریاها که همیشه حتى امروز نقش بسیار مؤثّرى در زندگى انسان‏ها داشته، اشاره مى‏کند. و آن استفاده از دریا به عنوان یک مسیر بزرگ و پهناور و سرتاسرى براى حمل و نقل انواع متاع‏هاى‏

مورد نیاز و مسافرت انسان‏ها است؛ و با توجّه به اینکه تقریباً هفتاد و پنج درصد روى زمین را دریاها پوشانده، و به تمام نقاط جهان راه دارد، و قسمت عمده مال التّجاره‏ها، و مواد مورد نیاز، از این طریق حمل مى‏شود و قسمت زیادى از مسافرت‏ها از این طریق انجام مى‏گیرد، اهمّیّت این مطلب روشن‏تر مى‏شود؛ مى‏فرماید: «کشتى‏ها را مى‏بینى که سینه آب را مى‏شکافند در آن پیش مى‏روند»: وَتَرى الفُلْکَ مَواخِرَ فِیهِ‏

در پایان مى‏افزاید: بخشیدن این نعمت‏ها را نیز وسیله‏اى براى زنده شدن روح شکرگزارى و به دنبال آن تحصیل معرفة الله قرار داده، وگرنه خدا چه نیازى به شکر ما دارد؟ اینها همه بهانه‏هایى است براى معرفت ذات و صفات او، و حرکت به سوى این کمال مطلق.

قابل توجّه اینکه «مواخر» جمع «ماخِرَة» از ماده «مخر» (بر وزن فخر) است؛ و این ماده به طورى که از مجموع کلمات ارباب لغت و مفسّران استفاده مى‏شود در اصل به معنى شکافتن است؛ شکافتن امواج آب با سینه کشتى، یا شکافتن امواج باد به وسیله صورت و بینى و پیشروى کردن، و یا شکافتن زمین براى زراعت؛ و از آنجا که این امور غالباً همراه با صدا است این واژه به صداى وزش بادهاى شدید نیز اطلاق شده است. (1)

اصولًا تمام جهان و تمام زندگى انسان از لابلاى موانع مى‏گذرد؛ انسان باید سینه آنها را بشکافد و به پیش رود و این یک نکته مهم است.

ضمناً معلوم شد که «مواخر» به معنى کشتى در حال حرکت است؛ و لذا از ابن عباس نقل شده است که آن را به معنى «جاریة» تفسیر کرده است؛ (2) و ارزش کشتى نیز زمانى است که در حال حرکت باشد.

سومین و آخرین آیه خطاب به مشرکان مکه، یا مؤمنان، و یا به احتمال قوى‏

به همه آنها است. دستور مى‏دهد «از آنچه خدا به شما روزى کرده حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمت‏هاى او را بجا آورید»: فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلالًا طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَةَ الله و قابل توجّه اینکه در آخر آیه مى‏افزاید: «اگر شما او را پرستش مى‏کنید» انْ کُنْتُمْ ایّاهُ تَعْبُدُوْنَ‏

بعضى گفته‏اند این قضیه شرطیه به خاطر آن است که آنها که خداپرست نیستند اصلًا شکر نعمت او را بجا نمى‏آورند؛ و به اصطلاح سالبه به انتفاء موضوع است.

این احتمال نیز داده شده که جزاى این قضیه شرطیه همان جمله فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ … است که قبلًا آمده است. یعنى این روزى‏ها در صورتى براى شما حلال و طیب است که بنده و مطیع فرمان خدا باشید؛ زیرا تمامى نعمت‏هاى این جهان براى انسان مؤمن آفریده شده است، همانگونه که باغبان وقتى به بوته گل آب را مى‏دهد به خاطر گل‏ها است، نه به خاطر خارها هرچند آنها نیز از آن استفاده مى‏کنند.

تفسیر سومى نیز ذکر کرده‏اند و آن اینکه خطاب به بت‏پرستان است که اگر مى‏خواهید عبادت کنید کسى را عبادت کنید که ولى نعمت شما است؛ چرا بت‏ها را پرستش مى‏کنید که هیچ نقشى ندارند. (3)

جمع میان این تفاسیر نیز بعید نیست؛ چرا که مخاطب ظاهراً همه مؤمنان و کافران هستند هرچند آیات قبل و بعد نشان مى‏دهد که روى سخن بیشتر به کفّار است.

به هر حال رابطه میان نعمت، و شکر، و عبادت، و سپس معرفت معبود، و ولى نعمت، از این آیه به خوبى روشن مى‏شود.

به این ترتیب به دومین انگیزه معرفة الله پى مى‏بریم که مسأله شکر منعم است.


1) به کتاب العین، مفردات راغب و تفسیر قرطبى و کتب دیگر لغت و تفسیر مراجعه شود.

2) تفسیر فخررازى، جلد 20، صفحه 7- همین معنى در تفسیر روح المعانى و قرطبى ذیل‏آیه مورد بحث نیز آمده است.

3) تفسیر کشّاف، جلد 2، صفحه 640، تفسیر آخر به عنوان یک احتمال در تفسیر المیزان و روح المعانى ذیل آیات مورد بحث نقل شده.