جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرح مفردات (5)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

به گفته راغب در کتاب مفردات: «بحر» در اصل به هر مکان وسیعى که آب فراوان در آن جمع باشد گفته مى‏شود؛ و سپس به صورت کنایه به هر شى‏ء وسیعى «بحر» (دریا) مى‏گویند؛ و «متبحر» یا «مستبحر» به کسى مى‏گویند که علم وسیعى داشته باشد؛ و اطباء به تغییر ناگهانى که در بیمارى‏هاى شدید پیدا مى‏شود «بحران» اطلاق مى‏کنند.- سپس واژه «بحران» به حوادث حاد دیگر نیز اطلاق شده است- بعضى شور بودن را نیز در مفهوم «بحر» داخل دانسته‏اند؛ در حالى که اطلاق «بحر» به دریاهاى آب شیرین نیز مى‏شود. (1)

فُلک (بر وزن قفل) به معنى کشتى است؛ و مفرد و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. واژه «فَلَکَ» (بر وزن فَدَک) به معنى مسیر و مدار ستارگان از

همین ریشه گرفته شده است.

«جوارى» جمع «جاریة» در اصل از «جرى» که به معنى عبور سریع است گرفته شده؛ و «جاریه» به کشتى‏هایى مى‏گویند که در دریاها جریان دارند و حرکت مى‏کنند؛ و در لغت عرب به دختران جوان نیز «جاریه» گفته مى‏شود به خاطر جریان نشاط جوانى در تمام وجود آنها. در مصباح المنیر آمده است که اطلاق واژه «جاریه» بر کنیز به خاطر آن است که مسخّر فرمان مولا است و در انجام کارهاى او پیوسته جریان دارد. واژه «جاریه» به خورشید و نور آفتاب و ستارگان سیّار نیز اطلاق شده است.

«مَواخر» جمع «ماخره» به معنى کشتى، از مادّه «مَخْر» (بر وزن فَخْر) و به معناى پیشروى آب در زمین و شکافتن آن است، و همچنین به شکافتن آب از چپ و راست به وسیله سینه کشتى گفته مى‏شود. این واژه در مورد صداى وزش بادها نیز به کار مى‏رود و ظاهراً از لوازم معنى اول است. (2)


1) کتب صحاح اللّغه، مقاییس، مفردات راغب، مجمع البحرین و لسان العرب.

2) مفردات راغب، مصبا المنیر، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم و لسان العرب.