هواداران جبر مادى اجتماعى مى گویند: کیان ثابتى به نام «انسان» وجود ندارد، بلکه انسان مجموعه اى است از انفعالات و تأثیرات محیط مادى که در آن زیست مى کند خواه این شرایط، شرایط تعلیم و تربیت باشد، خواه محیط زندگى، بنابراین انسانى که در محیط زراعى زندگى مى کند غیر از انسانى است که در محیط صنعتى بسر مى برد و احساسات و افکار و سیر و
سلوک هر یک از این دو با دیگرى فرق دارد هر یک ناگزیر است که تحت تأثیر محیط مادى واقع گردد و نیز مجبور است در نتیجه این انفعالات و تأثیرات، تابع عوامل محیط باشد.(1)
رفتار یک شخص نتیجه خلق او و نتیجه محیطى است که در آن کار مى کند، خلق او و محصول محیط مقدم (افکار و تصورات) او و وراثت است. ما، در زنجیره اسلاف، آخرین حلقه هستیم ما نه چیزى مى آفرینیم و نه تصمیم گیرنده هستیم، آنچه ما را راه مى برد، قوانینى است که از حیز اختیار و قدرت ما خارج مى باشد به این معنى انسان ماشین است.(2)
به هر حال یکى از عوامل جبر اجتماعى و مادى شرایط خاصى است که حاکم بر محیط زندگى انسان است، که در وى گرایش هاى فکرى و اخلاقى متناسب با فرهنگ خاص حاکم بر محیط زندگى او، پدید مى آورد و انسان مجبور به پذیرش آن فرهنگ مى باشد.
اضافه بر این تربیت هاى گوناگونى که از طرف پدر و مادر یا اولیاى امر تعلیم و تربیت انسان ها انجام مى گیرد خط مشى فکرى و عملى او را تعیین مى نماید.
به عبارت روشن تر: تربیت هاى انجام شده از طرف مربیان، و شرایط خاص فرهنگى حاکم بر جامعه علل شکل گیرى خلق و خوى انسان و تکوّن شخصیت او مى باشند و مقتضاى قانون علیت و جبر علّى و معلولى این است که با تحقق علت (شرایط فرهنگى و تلقینات و تربیت ها) معلول (ویژگى هاى
فکرى و اخلاقى) به صورت جبر و خود به خود تحقق یابد و در این صورت انسان فاقد حریت و حق انتخاب و تصمیم گیرى است.
1) فرد و اجتماع، ص 115، تألیف سید قطب، ترجمه سیدغلامرضا سعیدى.
2) لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 71.