جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سکولاریسم یا دومین کاربرد عرفى شدن دین

زمان مطالعه: 4 دقیقه

1. در عصر حاضر که پژوهشهاى دینى از رواج بیشترى در شرق و غرب برخوردار گشته، دو گروه پیشتاز این میدان مى‌باشند:

الف. گروهى با آشنایى با مفاهیم عالى دین و با عقیده ی راسخ به حقانیت آن، به پژوهش پرداخته و دیدگاه خود را در چشم‌اندازهاى مختلف آن، تبیین مى‌نمایند.

انگیزه ی این گروه، فهم گزاره‌هاى دینى است، بى‌آنکه بخواهند از پیش‌فرضهایى بهره بگیرند و واقعیت دین را در قالب‌هاى نارساى غربى و یا شرقى بریزند.

کسى مدّعى نیست که این گروه، معصوم و پیراسته از خطا مى‌باشند چه‌بسا ممکن است همین گروه در تشریح گزاره‌هاى دینى دچار اشتباه شوند، ولى در فضیلت آنها کافى است که قاصد تسخیر قلّه فهم شریعت الهى هستند، هرچند ممکن است در نیم راه از صعود به آن بازمانند.

ب. گروهى که هرگز ایمان قلبى به دین ندارند امّا از تظاهر به بى‌ایمانى خوددارى مى‌کنند، ولى براى نفى دین، از مفاهیم دینى بهره مى‌گیرند و با تحریف حقایق، دین را از محتوا خالى نموده و در نتیجه «ماتریالیسم» دیرینه را در قالب ماتریالیسم جدید، تبلیغ مى‌کنند، و سرانجام مى‌کوشند «مادیگرى» را در قالب «سکولاریسم» عرضه کنند، زیرا در شرق اسلامى، از «ماتریالیسم» استقبال جدّى

نمى‌شود، در حالیکه «سکولاریسم» تا حدّى براى روشنفکران ناآگاه جاذبه دارد، زیرا ماتریالیسم، الحادپرور و نافى دین است، و به مادّه، اصالت بخشیده و فرا مادّه را منکر مى‌شود، و این اندیشه در مذاق شرقى و حتى غربى طعم تلخى دارد در حالى‌که «سکولاریسم» اصل دین و ماوراء مادّه را در آغاز منکر نمى‌شود، تنها دایره ی دین را در ارتباط با خدا خلاصه مى‌کند، و ماوراء را به دست خود مردم مى‌سپارد، هرچند سرانجام به «مادیگرى» محض مى‌رسد.

2. گروهى با تلاش‌هاى زیاد مى‌خواهند ثابت کنند که اسلام نیز مانند مسیحیت غربى (نه مسیحیت واقعى) فقط در امور مربوط به «لاهوت«، سخن گفته و مسائل مربوط به «ناسوت«، را به خود مردم واگذار کرده است و از این جهت باید در تنظیم قوانین، در پرتو «چراغ عقل» جمعى قانون وضع کرد اینان مدّعى هستند که خواست اسلام نیز چنین است. این گروه در واقع به خاطر شرم از جامعه و واقعیات محسوس، معتقدند که اسلام در مورد نظام‌هاى اجتماعى و سیاسى سخن گفته ولى به خاطر پیچیدگى نظام اجتماعى و سیاسى در عصر حاضر، باید با آنها وداع کرد و از عقل جمعى بهره گرفت.

3. راه صحیح پدید آوردن یک نظام سیاسى این است که نظریه‌پردازان قبلا مبناى فکرى آن را با اصول مسلّم علمى پى‌ریزى کنند، آنگاه به نشر و تبلیغ و تطبیق آن نظام بپردازند، ولى اکنون در عصر ما که سیاست‌بازى همه‌چیز را تحت‌تأثیر قرار داده، رجال سیاسى نظریه‌پردازان را به استخدام خود درآورده، و از آنها مى‌خواهند که براى نظام سیاسى موردنظر خود، مبناى فلسفى تنظیم کنند، و براى رو بنا که در اندیشه ی سیاستمداران هست، زیربنایى دست‌وپا نمایند.

در گذشته یادآور شدیم که نظریه عرفى شدن فقه یا دین به دو نوع تفسیر شده است. تفسیر یا معناى نخست آن با تمام تفصیلاتش در گذشته مطرح، و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و روشن شد که این تفسیر با ماهیت شرایع آسمانى بالأخص آیین خاتم کوچکترین سازگارى ندارد. و نظریه‌پرداز بدون آگاهى از واقعیت دین چنین تفسیر ناروایى را بر آن تحمیل کرده است.

اکنون وقت آن است که معناى دوم عرفى شدن دین را که همان «سکولاریسم«

و تفکیک دین از سیاست یا نادیده گرفتن دین در مدیریت جامعه است مورد بررسى قرار دهیم:

این دو تفسیر هرچند به ظاهر داراى دو کاربرد متفاوت مى‌باشند ولى نتیجه هردو یکسان و آن قطع ریشه دین در ساختار جامعه است.

نخست به بررسى سیر تاریخى اندیشه سکولاریسم مى‌پردازیم و یادآور مى‌شویم که عرفى شدن دین یکى از مراحل سیر این اندیشه غربى مى‌باشد. توضیح این‌که سکولاریسم براى خود مراحلى داشته و در هر مرحله‌اى طرفدارانى:

1. تفکیک کشیشان از یکدیگر: در این معنا کشیشانى که با مردم ارتباط داشتند معروف به سکولار، در مقابل کشیشانى که با مردم ارتباط نداشتند غیر سکولار نامیده مى‌شدند.

2. تفکیک دین از سیاست: یکى دیگر از معانى «سکولاریسم» جدایى دین از سیاست است یعنى حاکمیت و تدبیر اداره سیاسى و اجتماعى مردم، باید جداى از نهاد دین صورت گیرد.

3. تفوق دولت بر کلیسا: در این معناى سکولاریسم، دولت حتى بر کلیسا، فرمان مى‌دهد، و کلیسا را تحت حاکمیت خود درآورد.

4. دگرگونى در معناى دین: در این تفسیر سکولاریسم، باورهاى دینى به صورت برهانى نیندیشیده بلکه آن را به صورت یک احساس و ذوق و سلیقه شخصى تفسیر مى‌نماید.

5. طرد دین و آموزه‌هاى ماوراى طبیعى: در این معناى سکولاریسم، آموزه‌هاى ماوراى ماده کنار گذاشته مى‌شود تا بشر به آموزه‌هاى طبیعى یا عقلانى رو آورد.

وجه اشتراکى که مى‌توان براى این معانى یا کاربردهاى مختلف اندیشید این است که دین و یا فقه از عرصه مسائل اجتماعى و سیاسى کنار زده مى‌شود، و هر نوع حکومت و مدیریت و آموزش براساس «منهاى دین» صورت مى‌پذیرد. حتى کاربرد اخیر آن نوعى ماتریالیسم جدیدى است که در آستانه انکار خدا و ماوراء طبیعت قرار مى‌گیرد، امّا از آنجا که ماتریالیسم در جوامع با استقبال خوبى روبرو

نمى‌باشد، آن را به شکل و قالب دیگرى درآورده و نام سکولاریسم را بر آن گذاشته‌اند، و الاّ اگر معناى سکولاریسم را تحلیل کنیم جز الحاد و نفى دین و ماوراى طبیعت چیز دیگرى نیست و در حقیقت به ماده، اصالت بخشیدن و به فراموشى سپردن ماوراى ماده است.

جاى شگفت اینجاست که چنین حقیقتى را به نام دین و آموزه‌هاى دینى معرفى کنیم و با یک سلسله برداشت‌هاى غیرواقع‌بینانه از ساختار سیاسى و اجتماعى اسلام، آن را جزء اسلام مطرح نماییم.