در اینجا دو مطلب باید مورد توجه واقع شود:
1. مقصود از «اجل مطلق» و «اجل مسمّى» چیست؟
2. رابطه سرنوشت با آزادى انسان چگونه است؟
در توضیح مطلب اوّل باید یادآور شویم که دوگانگى اجل را گاهى در رابطه با مرگ و زندگى او بررسى مى کنیم(که غالباً همین معنى اراده مى شود و
آیات قرآن نیز مربوط به این معنى است) و گاهى در رابطه با همه شئونات و ابعاد زندگى او مورد مطالعه قرار مى دهیم که از آن با کلمه سرنوشت یا سنت هاى الهى تعبیر مى کنیم.
اگر اجل و سرنوشت را از زاویه نخست مطالعه کنیم، «اجل مطلق» عبارت است از عمر طبیعى یک انسان که اگر عوامل خاصّى مانند حوادث پیش بینى نشده (زلزله ها، جنگ ها و تصادفات و…) پدید نیاید، هر فردى با توجه به استعداد قواى بدنى خود در شرایط مناسب، مى تواند آن مقدار زندگى کند، ولى زندگى انسان هرگز عارى از دخالت این عوامل پیش بینى نشده نیست، و از طرفى پاره اى از کارهاى ارادى انسان که صد در صد با اختیار او تحقّق مى پذیرد، نیز در کم یا زیاد شدن این عمر طبیعى (اجل مطلق) به طور مستقیم و یا غیر مستقیم، تأثیر مى گذارد، به طورى که مى تواند از تحقق بخشى از همان حوادث پیش بینى نشده نیز جلوگیرى نماید مثلاً به کار بردن مقررات و آیین نامه راهنمایى و رانندگى در مورد رانندگى و رعایت احتیاط کامل، نقش بسزایى در پیش گیرى از تصادفات دارد، پس اگر همه آن شرایط را رعایت نماید و از اختیار خود به طرز صحیح بهره گیرد، مى تواند تا حدود زیادى از مرگ هاى غیر طبیعى جلوگیرى کند و در نتیجه، عمر طبیعى او کاهش نمى یابد، البته یک رشته عوامل دیگر نیز وجود دارد که اگر آنها را رعایت نماید بر عمر طبیعى او افزوده مى گردد، برخى از این عوامل که در معارف اسلامى از نقش ویژه اى برخوردار مى باشند عبارتند از:
1. دعا
2. صدقه
3. صله رحم
که در آینده، نمونه هایى از آیات وروایات را در این باره یادآور مى شویم.
تفسیر و تحلیل یاد شده درباره مرگ و زندگى انسان را مى توانیم در مورد دیگر شئونات زندگى او نیز مطرح نماییم. فقر و ثروتمندى، سلامتى و مریضى، جنگ و صلح، شکست و پیروزى و … همگى در گرو یک سلسله شرایط و عوامل خاصّى مى باشد که برخى بیرون از اختیار انسان و برخى دیگر در قلمرو اختیار و توانایى او قرار دارد و هر یک از انسانها با تحقق یافتن یا تحقق نیافتن آن شرایط و عوامل، سرنوشت خاصى پیدا مى کنند.
با توجه به توضیح یاد شده معنى» اجل مطلق» و «اجل مسمّى» روشن مى شود، زیرا این که انسان به مقدار عمر طبیعى، زندگى کند یا از نعمت سلامتى برخوردار باشد، به صورت یک امر حتمى و سرنوشت قطعى، براى او تعیین نشده است که هیچ افزایش و کاهش در آن راه نیابد،زیرا این امور، مشروط و موصوف به یک رشته عوامل است که بسیارى از آنها در قلمرو اختیار و توان انسانها مى باشد، پس از این نظر اجل و سرنوشت او مطلق یا غیر حتمى است ولى از آنجا که آفریدگار جهان از قبل بر همه پدیده ها و عوامل و شرایط آنها، آگاه است و مى داند که آن اسباب و عوامل، تحقق مى پذیرند یا نمى پذیرند، پس از نظر علم پیشین و ازلى خد، اجل هر انسان و سرنوشت او چه از نظر مرگ و چه از جهات دیگر معیّن و مسمّى است و قطعاً با توجه به قانون علیت و معلولیت، وقتى عوامل و اسباب چیزى تحقق یافت و یا تحقق نپذیرفت، تحقق و یا عدم تحقق آن قطعى است. از این جا معلوم مى شود که اجل مسمّى گاهى مقدّم بر اجل مطلق است (مانند کسى که به خاطر رعایت
نکردن مقررات رانندگى و عدم احتیاط تصادف کرده و جان مى سپارد) و گاهى مؤخر از آن است (مانند کسى که علاوه بر رعایت همه شرایط لازم براى یک عمر طبیعى، کارهاى خاصى چون صدقه، دعا و صله رحم نیز انجام مى دهد).