جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سخن دیگر از نویسنده

زمان مطالعه: 3 دقیقه

شریعت، امرى صامت و خاموش است، به این معنا که آنچه را در دل دارد به آسانى در اختیار کسى قرار نمى‌دهد چنان نیست که هرکس کتاب خدا را باز کرد یا به احادیث پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه ی هدى علیهم السّلام مراجعه نمود، معارف نهفته در دل آن متون را استخراج و فهم کند، براى این منظور باید چشم و ذهنى مسلح به مبانى و سؤالات مناسب داشت.

شریعت صامت و خاموش است، امّا بى‌حرف و سخن نیست، و سخن خود را با کسانى در میان مى‌گذارد که در حضور آن بنشینند و از آن بپرسند، کسانى که پرسشى ندارند یا نمى‌دانند که از آن چه مى‌خواهند و در آن از کجا نظر مى‌کنند، از آن بهره ی کمترى مى‌یابند، پرسشهاى آدمیان هم در هر عصر و زمان نو مى‌شوند«.(1)

تحلیل

اصولا باید صامت و ناطق بودن شریعت را معنى کرد.

در این‌جا مى‌توان صامت بودن قرآن و شریعت را به دو نحو تفسیر کرد:

1. عالمان وارسته و آگاهان از مبادى فهم کتاب و سنت اگر به این دو منبع مراجعه کنند قرآن و سنت آنچه در دل دارند با آنها در میان نمى‌گذارند و از بازگویى رسالت خود سکوت مى‌ورزند.

مسلما این فرض باطل است و معنى آن این است که نزول قرآن لغو بوده و فاقد هدایت مى‌باشد.

2. افرادی غیر متخصص بدون آنکه ابزار فهم کتاب و سنت را فراهم کنند، میخواهند در باره دین و شریعت قضاوت کنندو از قرآن و سنت بهره بگیرند، مسلما آنان نه تنها از کتاب و سنت بهره نمی گیرند بلکه قرآن دست رد بر سینه آنان که نامحرمند، میزند زیرا بدون شایستگی در مقام فهم دین و شریعت می باشند. البته قرآن و سنت اسرار خود را با این گروه در میان نمی گذارند و به یک معنی؛ صامت هستند نه در برابر گروه نخست بلکه در برابر گروه دوم.

به راستی اگر قرآن حتی در برابر گروه نخست صامت است پس معنی این جمله چیست؟

مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه(2)

»تصدیق کننده سخن پیشینیان و حافظ و نگهبان آنها است«

و میفرماید:

ان هذا قرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین(3)

»این قرآن به استوارترین راه هدایت میکند و به مومنان بشارت میدهد«.

آیا هدایت گری قرآن و بشارت دادن آن با صامت بودن آن سازگار است.

و نیز می فرماید:

ولقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر(4)

»ما فهم قرآن را آسان کردیم، آیا یادآوری هست؟«.

آسانی فهم قرآن و یادآوری طلبیدن آن با صامت بودن در تعارض است.

قران نه تنها راهنمای مسلمانان است بلکه مایه ی تشخیص حق و باطل در کتب پیشینیان است، یعنی اگر علمای یهود و نصاری بخواهند تورات و انجیل را از

اندیشه‌هاى وارداتى جدا سازند باید آن دو کتاب را بر قرآن منطبق کنند تا به حقیقت برسند. پس معلوم مى‌شود قرآن نه تنها براى مؤمنان، بلکه براى کافران نیز پیام دارد.

اگر در سخنان امیر مؤمنان جمله‌اى وارد شده که خود را امام ناطق و قرآن را امام صامت معرفى مى‌کند مقصود این است که قرآن به تنهایى نقشى بر روى کاغذ است، و باید عالمان واقعى و آشنایان با لسان وحى آن را به سخن درآورند، و لذا امام در یکى از خطبه‌هاى خود مى‌فرماید:

ذلک القرآن فاستنطقوه و لیس ینطق.(5)

»این قرآن است او را به سخن درآورید، او به تنهایى سخن نمى‌گوید«.

در دادگسترى قوانین گویا فراوان است، ولى تنها وجود قانون کارساز نیست بلکه باید آن را قاضى به سخن درآورد، تا قانون نقش خود را ایفا کند.

از این جهت باید در کنار قرآن، عالم ناطقى باشد تا او را به سخن گفتن درآورد، این غیر این است که قرآن صامت است که نمى‌توان از آن بهره کافى برد.(5)


1) مدارا و مدیریت، ص 3-102.

2) مائده/48.

3) اسرا/9.

4) قمر/17.

5) نهج البلاغه، خطبه 158.