ویل دورانت در ارتباط با دگرگونى آداب و رسوم در زندگى انسانها مىگوید:
»اعمالى که در عصرى و سرزمینى مطلوب است، ممکن است در عصر و سرزمین دیگرى نامطلوب باشد، چنین گمان مىرود که تغییر مبانى اقتصادى، موجب تغییر اصول اخلاقى مىگردد، در تاریخ زندگى بشر از این تغییرات عمیق، دوبار اتفاق افتاده است، یکى در انتقال از زندگى صیادى به زندگى کشاورزى، دیگرى در انتقال از زندگى کشاورزى به دوره صنعتى.
تقریبا برخى از نژادهاى انسانى روزگارى از صید و قتل وحوش زندگى مىکردند، تا آنجا که معده گنجایش داشت مىخوردند، زیرا در آن زمان تمدن به معنى فراهم آوردن امن اقتصادى وجود نداشت حرص و ولع براساس حفظ نفس، ضرورى بود و فضیلت محسوب مىشد چه بسا بىرحمى و حرص، و شدت عمل و حس جنگجویى، گاهبیگاه بازماندهى دوران صیادى هستند«.
»هر رذیلتى زمانى فضیلت بود، و ممکن است باز روزى فضیلت گردد چنان که کینهورزى به هنگام جنگ فضیلت است، خشونت و حرص، زمانى در مبارزه براى حیات ضرورى بود، ولى امروزه از آثار مضحک دوران وحشیت به شمار مىرود«.
»هنوز نمی دانیم که انسان کی و چگونه از صیادی به کشاورزی منتقل شد ولی می دانیم که در نتیجه این انتقال بزرگ، به فضایل جدیدی نیاز افتاد، و در زندگی آرام و پایدار کشاورزی بسیاری از فضایل کهن به نقایص مبدل شد، به کار و
کوشش بیشتر از شجاعت، نیاز افتاد، و صلح مفیدتر از جنگ شد، بالاتر از همه در وضع زن تغییراتى پدید آمد و وجود زن در مزرعه بیشتر از شکارگاه احتیاج افتاد، کودکى که در نتیجه ازدواج به بار آمد، بیشتر از مخارج غذا و لباس سادهاش، نفع مىرساند، کودکان تا دوران بلوغ در مزرعه براى پدر کار مىکردند، به همین جهت بارورى امرى مقدس شد، و تحدید نسل امرى زشت و خانوادههاى بسیار فرزند، مورد رضایت واقع شدند«.
»آنگاه که کارخانهها ظاهر شد و مردان و زنان و فرزندان، خانه و خانواده را ترک گفتند و از زیر تسلط و وحدت حاکم بر خانواده فرار کردند، تا در ساختمانهاى غمانگیزى که نه براى پناه دادن انسانها بلکه براى حمایت ماشینها ساخته شده بودند، همچو فردى زندگى کنند و مزد خود را به نحو فردى دریابند، شهرها بزرگ شدند، مردان به جاى بذرافشانى و جمع خرمن در مزارع، در کارگاهها به زندگى پرداختند«.
»اگر در گذشته داشتن فرزند سودمند بود، در این زندگى، بارى بر دوش پدر گردیده آنها بایستى تا شانزده سالگى و بلکه بیست و شش سالگى تحت تعلیم و تربیت باشند، هر بچهاى، بر اجاره خانه و وضعیت نقل و انتقال مىافزاید، هر یک مىخواهد مرتبا به تئاتر و کاباره برود«.
در دوره کشاورزى فرزندان تا آخر عمر پدر و مادر در خانواده بودند ولى در نظام صنعتى تا فرزند عایدى به دست آورد در پى زندگى آزاد مىرود«.(1)
1) لذّات فلسفه، 86 – 90.