جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زبان دینى در فلسفه و کلام اسلامى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مباحث زبان دینى در فلسفه و کلام اسلامى و در موارد یاد شده در زیر مطرح

مى‌باشند:

الف. به هنگام وصف خدا با یک رشته صفات ثبوتى به نام عالم و قادر.

ب. به هنگام توصیف خدا با یک رشته صفات خبرى مانند ید و عین.

ج. به هنگام تفسیر آیات متشابه که ظهور ابتدایى آنها با عقاید مسلّم اسلامى مخالف مى‌باشد.

د. در اقسام تفسیر قرآن که برخى مقبول و برخى دیگر مردود مى‌باشند.

در این موارد چهارگانه مسئله زبان دینى مطرح مى‌شود و اینک هر لفظى به همان معنى عرفى در مورد خدا به کار مى‌رود، و یا به کارگیرى آنها درباره‌ى خدا در گرو تجرید از معنى لغوى، و یا کنایه و استعاره و یا به شکل دیگر است که به شرح موارد یاد شده، مى‌پردازیم:

1. صفات ثبوتى

در وصف خدا با رشته صفات ثبوتى با سه مشکل روبه‌رو مى‌شویم:

الف. علم و قدرت که در مفهوم عالم و قادر نهفته‌اند هر دو کیف نفسانى هستند. در این صورت، چگونه خدا را با کیف که از اقسام عرض است توصیف مى‌کنیم در حالى که او برتر از جوهر و عرض مى‌باشد؟

ب. هر کجا موجودى را با این دو وصف توصیف کنیم مفهوم عرفى آن این است که موضوع داراى ذات و نیز وصفى به نام علم و قدرت است و لازمه‌ى چنین توصیف ترکیب خدا از ذات و صفت است و ترکّب نشانه احتیاج، و احتیاج ملازم با امکان که ضدّ وجوب وجود مى‌باشد.

ج. برخى از صفات ثبوتى مانند سمیع و بصیر نیاز به ابزار مادى دارند چگونه خدا را با آن صفات توصیف مى‌کنیم حتى متکلم به کسى مى‌گویند که داراى دهان و زبانى باشد که از تموج هوا صوتى برخیزد و کلام او را تشکیل دهد و مسلما خدا از این ابزار منزه است.

2. صفات خبرى

در کلام اسلامى صفات خدا را به دو قسم تقسیم کرده‌اند، صفات خبرى و غیر خبرى. مقصود از صفات خبرى آن رشته از صفات است که خدا از آن در قرآن گزارش داده است مانند: ید و عین.

مسلّما خدا منزه از داشتن دست و چشم است، در حالى که ظاهر آیات از وجود چنین اعضا و جوارح گزارش مى‌دهد چنان که مى‌فرماید: «… یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ…» (ص / 75(: «اى ابلیس! چه چیز تو را از سجده بر چیزى که آن را با دو دستم آفریده‌ام باز داشت؟«.

در آیه دیگر مى‌فرماید: «وَ اِصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا…» (طور / 48(: «در طریق ابلاغ حکم پروردگارت پایدار باش؛ زیرا تو تحت نظر ما هستى«.

3. آیات متشابه

قرآن مجید آیات خود را به محکم و متشابه تقسیم مى‌کند و مى‌فرماید: «مِنْها آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ اَلْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ اِبْتِغاءَ اَلْفِتْنَةِ وَ اِبْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اَللّهُ وَ اَلرّاسِخُونَ فِی اَلْعِلْمِ…» (آل عمران / 7(.

»برخى از آیات آن محکم است که اساس این کتاب مى‌باشد (دلالت آنها روشن) و برخى متشابه است (که مقصود واقعى به غیر آن شبیه مى‌باشد) آنان که در دلهاشان انحراف است به خاطر فتنه‌گرى و دستیابى به تأویل، از آیات متشابه پیروى مى‌کنند در حالى که تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم کسى نمى‌داند«.

در این موارد، سخن از زبان دینى پیش مى‌آید و آن این که چگونه باید صفات ثبوتى و خبرى و همچنین آیات متشابه را تفسیر کنیم. الفاظى که در این مورد به کار مى‌بریم، یا قرآن به کار برده است، اگر جنبه خبرى داشته و از واقعیتى جز اندیشه

گزارش مى‌دهد گره مشکلات آنها چگونه گشوده مى‌شود و اگر جنبه خبرى نداشته و به مفهوم عرفى به کار نرفته‌اند، طبعا مقصدى غیر از اخبار خواهند داشت، آن مقصد غیر اخبارى چیست؟ و آیا این آیات جنبه تمثیلى دارند؟ و یا جنبه‌هاى دیگر.

4. تفسیر نقلى و عقلى

تفسیر قرآن به صورت‌هاى نقلى و عقلى، انجام مى‌گیرد و امروز به صورت علمى، زبان دینى کدام یک از شیوه‌ها را تأیید مى‌کند؟

درباره‌ى این موارد چهارگانه، بحث‌هاى گسترده و وسیعى انجام گرفته که نمى‌توان جز قسمت کمى از آنها را بیان کرد و به قول گوینده:

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگى باید چشید