جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

روشن‏ترین دلیل بر آزادى اراده و اختیار (2)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

1- وجدان عمومى انسان‏ها جبر را نفى مى‏کند

گرچه فلاسفه و دانشمندان الهى پیرامون مسئله آزادى اراده انسان بحث‏ها و دلایل مختلفى دارند، امّا براى این‏که راه را کوتاه و میان‏بُر کنیم، به سراغ روشن‏ترین دلیل طرفداران آزادى اراده مى‏رویم و آن «وجدان عمومى انسان‏ها» است.

توضیح این‏که: ما هر چیز را انکار کنیم، این واقعیّت را نمى‏توانیم منکر شویم که در همه جامعه‏هاى انسانى اعم از خداپرست و مادى، شرق و غرب، قدیم و جدید، ثروتمند و فقیر، توسعه یافته و توسعه نایافته، و داراى هر گونه فرهنگ، همه بدون استثناء در این مسئله توافق دارند که باید «قانون» بر جوامع انسانى حکمفرما

شود، و افراد در مقابل قوانین «مسئولیّت» دارند، و کسانى که از قانون تخلف کنند باید به نحوى «مجازات» گردند.

خلاصه: حاکمیت قانون، مسئولیّت افراد در برابر آن، و مجازات متخلّف، از مسائلى است که مورد اتّفاق همه عقلاى جهان است، و تنها اقوام وحشى بودند که این مسائل سه گانه را به رسمیت نمى‏شناختند.

این مسئله که از آن به وجدان عمومى مردم جهان تعبیر مى‏کنیم، روشن‏ترین دلیل بر آزادى اراده انسان و دارا بودن اختیار است.

چگونه مى‏توان باور کرد که انسان در اراده و عملش مجبور باشد و هیچ گونه اختیارى از خود نداشته باشد ولى او را در برابر قوانین مسئول بدانیم، و به هنگام تخلّف در قانون به پاى میز محاکمه بکشانیم و تحت بازپرسى قرار دهیم و بگوییم چرا چنین کردى؟ و چرا چنان نکردى؟!

و بعد از ثبوت تخلف او را محکوم به زندان و گاهى اعدام کنیم.

این درست به آن مى‏ماند که ما سنگ‏هایى را که از کوه ریزش مى‏کنند، و در وسط جاده‏ها مایه مرگ مسافرین مى‏شوند، به پاى میز محاکمه بکشانیم.

درست است که ظاهراً یک انسان با یک قطعه سنگ تفاوت بسیار دارد، امّا اگر ما آزادى اراده انسان را نفى کنیم این فرق ظاهرى هیچ تأثیرى نخواهد داشت، و هر دو معلول عوامل جبرى خواهند بود،

سنگ تحت تأثیر قانون جاذبه به وسط جاده ریزش مى‏کند، و انسان جانى و قاتل و متخلف، تحت تأثیر عوامل جبرى دیگر. مطابق اعتقاد جبرى‏ها میان این دو هیچ فرقى از نظر نتیجه وجود ندارد و هیچ کدام کارى به اراده خود انجام نداده‏اند، چرا یکى محاکمه شود و دیگرى نشود؟!

ما بر سر دوراهى قرار داریم: یا باید وجدان عمومى همه مردم جهان را تخطئه کنیم، و تمام قوانین و دادگاه‏ها و مجازات‏هاى متخلفان را کارى عبث و بیهوده، بلکه ظالمانه، بشمریم. و یا عقیده طرفداران جبر را انکار کنیم.

مسلماً ترجیح با دوم است.

جالب این‏که حتّى آنها که از نظر تفکّر و عقیده فلسفى، دم از متکب «جبر» مى‏زنند و براى آن استدلال مى‏کنند به هنگامى که وارد زندگى مى‏شوند در عمل طرفدار اصل آزادى اراده‏اند!

زیرا اگر کسى به حقوق آنها تجاوز کند، و یا اذیت و آزار به آنها برساند او را در خور سرزنش و توبیخ مى‏شمرند، و از او شکایت به دادگاه مى‏کنند، و گاهى مى‏خروشند و فریاد مى‏کشند و تا متخلّف را به کیفر قانونى نرسانند از پاى نمى‏نشینند!

خوب، اگر راستى انسان از خود اختیارى ندارد این سرزنش و شکایت و جوش و خروش و داد و فریاد براى چیست؟!

به هر حال، این وجدان عمومى عقلاى جهانى دلیل زنده‏اى است بر این واقعیت که همه انسان‏ها در اعماق جانشان آزادى اراده را پذیرفته‏اند، و همیشه نسبت به آن وفادار بوده‏اند و حتى یک روز بدون این‏

اعتقاد نمى‏توانند زندگى کنند، و چرخ‏هاى برنامه‏هاى اجتماعى و فردى خود را بچرخانند.

فیلسوف بزرگ اسلامى «خواجه نصیرالدین طوسى» در بحث جبر و اختیار در یک عبارت کوتاه چنین مى‏گوید: «و الضرورة قاضیة باستنادافعالنا الینا؛ درک ضرورى و وجدان ما داورى مى‏کند که همه اعمال ما مستند به خود ماست». (1)

2- تضاد منطق «جبر» با منطق «مذهب»

آنچه در بالا گفتیم پیرامون تضاد مکتب جبر با وجدان عمومى عقلاى جهان بود، اعم از طرفداران مذهب و کسانى که اصلًا مذهبى نپذیرفته‏اند.

ولى از نظر تفکّر مذهبى نیز دلیل قاطع دیگرى بر ابطال مکتب جبر در دست داریم.

زیرا هرگز اعتقادات مذهبى با عقیده جبر سازگار نیست، و برنامه‏هاى مذهبى نیز با قبول این مکتب همه مخدوش مى‏شود، زیرا: ما چطور مى‏توانیم عدالت خداوند را که در بحث‏هاى گذشته به وضوح ثابت کردیم با مکتب جبر تطبیق دهیم؟ چگونه ممکن است خداوند کسى را مجبور به انجام کار بدى کند، بعد او را مجازات نماید که چرا چنین کردى؟ این با هیچ منطقى سازگار نیست!

بنابراین با قبول مکتب جبر «ثواب» و «عقاب» و «بهشت» و «دوزخ» بى‏معنى و بى‏محتوا خواهد بود.

همچنین، نامه اعمال، سؤال، حساب الهى، مذمّتى که در مورد بدکاران در آیات قرآن شده و ستایشى که از نیکوکاران به عمل آمده، همه این مفاهیم از بین مى‏رود.

زیرا مطابق این فرض نه نیکوکار اختیارى از خود داشته و نه بدکار.

از این گذشته ما در نخستین برخورد با مذهب، به مسئله «تکلیف و مسئولیت» برخورد مى‏کنیم، ولى آیا در موردى که هیچ کس از خود اختیارى ندارد تکلیف و مسئولیت معنى دارد؟!

آیا به کسى که دستش بى‏اختیار لرزان است مى‏توان گفت: این کار را نکن، یا به کسى که در یک سراشیبى تند گرفتار شده و بى‏اختیار به پایین مى‏دود، مى‏توانیم بگوییم بایست.

به همین دلیل امیرمؤمنان على علیه السلام در روایت معروفى مى‏فرماید مکتب جبر مکتب بت‏پرستان و حزب شیطان است: «تلک مقالة اخوان عبدة الاوثان و خصماءِ الرحمان و حزب الشیطان؛ این گفتار برادران بت‏پرستان و دشمنان خدا و حزب شیطان است». (2)

فکر کنید و پاسخ دهید

1- روشن‏ترین دلیل بر ابطال جبر چیست؟

2- وجدان عمومى مردم جهان را در زمینه اصل آزادى اراده شرح دهید.

3- آیا طرفداران مذهب جبر در عمل هم جبرى هستند؟

4- آیا جبر با اصل عدالت خدا سازگار است، اگر نیست چرا؟

5- چگونه آزادى اراده پایه قبول هر گونه تکلیف و مسئولیت است؟


1) کتاب تجرید العقائد، بحث جبر و اختیار.

2) اصول کافى، ج 1، ص 119، باب الجبر والقدر.