مسئله شرور با مسائل گوناگون علم کلام ارتباط دارد و در هر بابی به نوعی باید از آن گفتگو نمود که هماهنگ با مسائل آن باب باشد. اینک بیان این مطلب:
الف- توحید و اعتقاد به خدای یگانه و بسیط که به حکم بسیط بودن دارای حیثیت واحد است، ایجاب می کند که مسئله شرور مطرح شود؛ زیرا اگر این واحد بسیط، خیر مطلق است با شرور رابطه ای ندارد که مبدأ آن گردد و اگر شر مطلق است، با خیر تناسبی ندارد تا آن را بیافریند و اگر هر دو را دارا می باشد، با بساطت ناسازگار است. موحدی که به توحید در خالقیت معتقد است، باید مشکل شرور را پاسخ گوید. این بحث در میان فلاسفه پیشین مطرح بوده و آنان را به موحد و ثنوی تقسیم نموده است. در این جا مسئله شرور با وحدت و یگانگی آفریدگار، روبه رو می شود. پاسخ موحدان در این مورد روشن است که بعداً خواهیم گفت.
ب- بحثهای فلسفی ما را به این مطلب رهبری نموده است که: جهان موجود، بهترین نظام است و نظام بهتر از آن متصور نیست. اعتقاد به چنین اصلی، این پرسش را در باب شرور مطرح می کند که چگونه جهان کنونی مظهر نظام احسن
است با این که در آن، این همه ناهمواریها- چه طبیعی و چه بشری- وجود دارد؟ در این جا در مقابل شرور «نظام احسن» قرار می گیرد و حکمای الهی نیز به پاسخگویی پرداخته اند که بعداً یاد آور می شویم.
ج- عدل که یکی از صفات فعلی خداست، ایجاب می کند که در قلمرو فعل او ظلم و تعدی نباشد، در حالی که در جهان آفرینش، پدر و مادر بیمار، مایه عقب ماندگی فرزند می گردند و یا بلاهایی که لازمه گناه و سرکشی گروهی از افراد است، دامنگیر همگان می شود و اصولاً زندگی برخی از انسانها همراه با آلام مصائب است که با عدل و رحمت الهی سازگار نیست. در این جا شرور در مقابل وصف عدل الهی قرار می گیرد.
د- آخرین قلمروی که این مسئله در مباحث کلامی دارد، این است که خدای جهان به عنوان موجود حکیم معرفی می شود که همه کارهای آن موافق با غرض و دور از عبث است؛ در این میان، موجودات بی فایده مانند کویرهای بی آب و علف، اعضای بی فایده در بدن انسان (روده اعور، یا لاله گوش) و یا حوداث زیانبار مانند زلزله و سیل، با حکمت الهی سازگار نیست.
بنابراین، مسئله شرور در قلمروهای مختلف و در رابطه با مسائل گوناگون کلامی مطرح می شود و در هر مورد برای خود تحلیل مناسبی دارد و نباید همه تحلیل ها را در یک موقف آورد.