ایدهى خداپرستى این است که جهان، آفریدگار دانا و توانایى دارد و چون حکیم است، این جهان را براساس نظامى حکیمانه آفریده است، که اگر انسان
درباره ی آن بیندیشد، بر بسیارى از این نظامات دست مىیابد. در برابر این فکر، ایدهى مادیگرى است که مىگوید: جهان آفرینش محصول تصادف و اتفاق بوده و نیروى خلاقهى جهان به اندازهى یک کودک خردسال نیز عقل و هوش ندارد، و چیزى که مولود چنین فاعل غیرعاقلى باشد، قطعا در آن، کوچکترین نقشه و اندازهگیرى وجود نخواهد داشت.
انیشتین، مذهب را عامل پیدایش علوم و فرضیهها مىداند که سخن ارزشمند او را در اینجا نقل مىکنیم:
»من تأیید مىکنم که مذهب قوىترین و عالىترین محرّک تحقیقات و مطالعات علمى است، و فقط آنها که معناى کوشش خارج از حد متعارف و باور نکردنى دانشمندان را و مهمتر از همه، فداکارى و کوشش طلایهها و پیشقراولان علمى یعنى کار خردکنندهى تئورىسازان را مىشناسند، مىتوانند نیروى عظیم هیجاناتى را که مصدر اینهمه ابداعات عجیب و کاشف واقعى فنون زندگى است، دریابند.
آیا چه الزامى و اعتقادى از نظم جهان هستى، و چه اشتیاق عجیبى «کپلر» و «نیوتن» را نیرو و توان مىبخشد که سالها در تنهایى و سکوت محض، براى توضیح دادن و از پیچیدگى درآوردن نیروى جاذبهى فلکى، رنج ببرند.
ولى تنها کسى مىتواند یک تصور روشن از چیزىکه به راهنمایان واقعى بشرى الهام داده و به آنان نیرو بخشیده است، داشته باشد که خود در چنین راهى گام برداشته و سالها عمر خویش را در این راه صرف کرده باشد.
بلى آن چیزىکه به فداکاران و جانبازان قرون، علىرغم شکستها و ناکامىهاى ظاهرى توان مىدهد تا بار دیگر بهپا خیزند و جهاد کنند، این احساس مذهبى مخصوص است که یکى از معاصرین گفته است که در این عصر مادّهپرستى، فقط کارگران جدّى و واقعى علوم، آنهایى هستند که داراى احساسات مذهبى عمیق باشند«.(1)
1) دنیایى که من مىبینم، آلبرت انیشتین، ص 59-61.