جهان از نظر الهی، گذرگاهی بیش نیست و بشر با دست آوردهای خود در این جهان، راهی جهان برتر و زندگی ابدی می شود. شرایط زندگی در هر دو جهان یکسان نیست و زندگی در جهان دوّم به مراتب بهتر از زندگی در این جهان است. از این بیان می توان به دو نوع اعتراض که در مورد شرور است پاسخ گفت.
1- وجود مرگ و محدودیت زندگی در این جهان نوعی کاستی است، در حالی که خدای خیرخواه می توانست برای بشر، زندگی دایم و ابدی فراهم سازد.
2- زندگی بشر در این جهان به شرایط بسیاری وابسته است حتی تغییر نسبتاً کمی در محیط یا اختلال در ارگانیسم موجود زنده، باعث مرگ می شود؛ مثلاً موجودات زنده فقط در حوزه ی محدودی از آب و هوا می تواند تأمین رطوبت و غذا کنند، اگر طبیعت منظّم است، این نظم ناشی از مهربانی و کرامت ناظم نیست. (1).
درباره اعتراض نخست یاد آور می شویم که اساس آن را هدف بودن زندگی دنیا تشکیل می دهد و قهراً مرگ در این صورت، شر و کاستی خواهد بود؛ ولی اگر مرگ به صورت ترک خانه ای و انتقال به منزلگاه برتر باشد، در این صورت نعمت و کرامت خواهد بود. و غالباً معترضان چون متأثّر از روح مادیگری و دنیاگرایی هستند، ناخود آگاه این نوع حادثه های ناگوار را بر خلاف لطف آفریدگار تلقّی می کنند.
صدر المتالهین می گوید: هر کس درباره مرگ که توده ی مردم آن را نوعی شر تلقی می کنند، دقّت بیشتری کند می داند که آن حامل خیر بسیار است که با شرّ اندک که ملازم با آن است، قابل مقایسه نیست، چون:
اوّلاً اگر مرگ نباشد، جهان گنجایش این همه انسانها را ندارد و طبعاً زندگی بشر با مشکلات روبه رو می شود.
و ثانیاً مرگ، انسان را از این زندگی محدود به زندگی وسیعتر که پوشیده از رحمت خداست، منتقل می سازد«. (2)
و در مورد اعتراض دوّم که زندگی انسان محدود به شرایط خاصی است که کوچکترین دگرگونی در آن، مایه نابودی حیات می شود، یادآور می شویم که این محدودیت چیزی تحمیل شده بر انسان نیست؛ بلکه مقتضای طبیعت زندگی دنیوی است، اگر بناست انسان در این جهان زندگی کند، راه طبیعی آن همین است و در غیر این صورت یا باید معجزه آسا زندگی کند که طبعاً به موارد محدودی اختصاص
پیدا می کند؛ و یا اصلاً انسان در جهان نباشد.
معترض می گوید: «چرا انسان عضو جایگزین ندارد، که هر گاه عضوی ازکار افتاد از جایگزین آن بهره بگیرد، اگر سازنده ی یک ماشین از تأمین اجزای جدید عاجز باشد، نظرتان در مورد چنین شخصی چیست؟«. (3).
در پاسخ یاد آور می شویم که دستگاه آفرینش، انسان را با اعضایی مجهّز کرده است که برای زندگی او در این جهان کافی است، ولی مشروط به این که در بهره گیری روش صحیح را به کار گیرد، حتی از نظر پزشکان دندانهای انسان در صورت مراقبت از کودکی می تواند تا پایان عمر برای او کافی باشد.
این نوع اعتراض، حاکی از یک نوع «استمرار طلبی» برای زندگی در این جهان است که پیوسته با اعضای جایگزین، به زندگی خود ادامه دهد، قلب و مغز کار کرده و فرسوده را رها کند و از نمونه ی جدید آن بهره بگیرد.
خلاصه: بسیاری از درخواستهای معترضان نسبت به آفرینش، از روح ابدی خواهی در این جهان سرچشمه می گیرد، در حالی که این گذرگاهی بیش نیست، خداوند خطاب به آخرین پیامبرخود یاد آور می شود. و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفان متّ فهم الخالدون. (4).
برای هیچ انسانی پیش از تو، زندگی جاودانه (در این جهان) قرار ندادیم، آیا اگر تو بمیری آنان (مخلّد) در این جهان خواهند بود؟!
1) جان هاسپرز، فلسفه ی دین، ص 103.
2) صدر المتالهین، اسفار، ج 7، ص 77.
3) جان هاسپرز، فلسفه ی دین، ص 107.
4) أنبیاء، آیه ی 34.