جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در عالم حیوانات چه خبر است؟ (1)

زمان مطالعه: 18 دقیقه

در اولین و دومین آیه از آیات مورد بحث، بعد از اشاره به نشانه‏هاى خداوند در آفرینش آسمان‏ها و زمین، و همچنین آفرینش انسان، اشاره به خلقت تمامى جنبندگان که در آسمان‏ها و زمین‏اند کرده، مى‏فرماید: «از آیات خداوند آفرینش آسمان‏ها و زمین و جنبندگانى است که در آنها خلق و پراکنده ساخته»: وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِیْهما مِنْ دابَّةٍ

«بَثّ» در اصل به معنى پراکنده ساختن چیزى است؛ همانگونه که باد، خاک‏ها را پراکنده مى‏سازد. این تعبیر در آیه مورد بحث به معنى ایجاد و آفرینش و آشکار ساختن موجودات مختلف، و منتشر نمودن آنها در مناطق گوناگون است.

به هر حال این تعبیر تمامى جنبندگان و حیوانات و انسان‏ها را شامل مى‏شود. از موجودات زنده ذرّه‏بینى که داراى حرکت ظریف و مرموزى هستند گرفته؛ تا حیوانات غول پیکرى که ده‏ها متر طول و گاه بیش از یکصد تن وزن دارند. (1) از انواع پرندگان و صدها هزار نوع حشرات گوناگون، و هزاران هزار انواع حیوانات وحشى و اهلى و درندگان و خزندگان و ماهیان کوچک و بزرگ و موجودات زنده دریائى همه را در بر مى‏گیرد.

اگر کمى بیشتر در وسعت مفهوم «دابّه» و شمول آن نسبت به تمام انواع جنبندگان بیندیشیم؛ دنیائى از عجائب و شگفتى‏ها و قدرت نمائى‏ها در برابر ما مجسّم مى‏شود، که هریک به تنهایى کافى است ما را به علم و قدرت مبدأ بزرگ آفرینش آشنا سازد.

هزاران هزار کتاب به زبان‏هاى مختلف درباره خصوصیات ساختمان و زندگى انواع جانداران نوشته شده، و فیلم‏هاى زیادى در این زمینه تهیه کرده‏اند؛ مجله‏هاى گوناگونى به زبان‏هاى مختلف درباره همین موضوع نشر مى‏شود که مطالعه و مشاهده آنها انسان را در دریائى از شگفتى‏ها و اعجاب غرق مى‏کند؛ و تازه تمام این تلاش‏هایى که از ناحیه دانشمندان در طول هزاران‏

سال براى شناخت آنها انجام شده، تنها از گوشه‏اى از زندگى آنها پرده برداشته؛ و مسلّماً در آینده هر روز اسرار تازه‏اى از زندگانى آنها کشف مى‏شود.

بعضى از دانشمندان تنها بیست سال از عمر خود را صرف مطالعه زندگى مورچگان کرده‏اند؛ و اگر با همین روش بخواهند زندگى همه انواع جانداران را مطالعه کنند معلوم نیست عمر تمام بشریت کافى براى شناخت همه اسرار آنها باشد.

قابل توجّه اینکه آنچه ما از آن سخن مى‏گوئیم موجودات زنده زمین است؛ در حالى که از تعبیر «فیهما» (در آسمان‏ها و زمین) استفاده مى‏شود که جنبندگان زیادى در آسمان‏ها نیز وجود دارد که مطلقاً از دسترس مطالعات دانشمندان ما بیرون است؛ و شاید روزى انسان‏ها با مسافرت‏هاى فضائى به موجودات زنده عجیب و غریب دیگرى در کرات دیگر دست یابند که امروز حتى تصوّر کردن شکل و خصوصیات آنها براى ما ممکن نیست.

بعضى از مفسّران گفته‏اند: منظور از جنبندگان آسمان‏ها همان فرشتگان‏اند، در حالى که کلمه «دابّة» بر فرشته اطلاق نمى‏شود، و بعضى نیز به گمان اینکه در آسمان‏ها غیر از فرشتگان موجود زنده‏اى نیست، توجیهات و تفسیرهاى دیگرى براى آیه ذکر کرده‏اند، در حالى که امروز این معنى براى ما روشن است که موجودات زنده منحصر به کره زمین ما نیست، و به گفته دانشمندان میلیون‏ها میلیون کره در این فضاى بیکران است که قابل سکونت براى انواع جنبندگان و جانداران مى‏باشد.

همچنین قابل توجّه اینکه موجودات زنده تنها از نظر ساختمان و طرز زندگى و جنبه‏هاى مختلف حیات از آیات خدا نیست؛ بلکه از نظر فوائد گوناگون و برکات زیادى که براى جهان انسانیت به ارمغان مى‏آورند نیز آیتى از آیات خدایند.

اگر مى‏فرماید: این آیات براى گروهى است که اهل یقینند؛ اشاره به کسانى است که آماده پذیرش حق و ایمان آوردن هستند نه افراد لجوج و متکبّر و

خودخواه.

در سوّمین آیه مورد بحث، به صورت یک استفهام توبیخى، مى‏فرماید: «آیا آنها به شتر نگاه نمى‏کنند که چگونه آفریده شده است»؟! أَفَلا یَنْظُرُوْنَ الَى الأبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ‏

جالب اینکه پشت سر آن اشاره به عظمت آفرینش آسمان، و سپس کوه‏ها و بعد زمین شده است؛ و قرار گرفتن شتر در کنار این امور، خود دلیل بر اهمیّت خلقت این حیوان چهارپا است.

دقت در حالات این حیوان، نشان مى‏دهد، ویژگى‏هاى مختلفى دارد که او را از چهارپایان دیگر جدا مى‏سازد؛ و با توجّه به این ویژگى‏ها به خوبى روشن مى‏شود که چرا قرآن، مخصوصاً روى این موضوع تکیه کرده است. از جمله:

1- مقاومت شتر، بى‏نظیر است، مخصوصاً در مقابل گرسنگى، تحمّل بسیار دارد و در برابر تشنگى از آن سخت‏تر است. گاه تا ده روز یا بیشتر مقاومت مى‏کند و به همین دلیل، بهترین مرکب براى پیمودن بیابان‏هاى خشک و سوزان است، و از این رو آن را کشتى بیابان نام داده‏اند؛ چرا که او مى‏تواند مواد غذائى و آب را براى مدّت زیادى در خود ذخیره کند و در مصرف آن نیز صرفه‏جوئى نماید.

2- او در تغذیه، مقیّد به نوع خاصّى از غذا نیست؛ غالباً از تمام آنچه در بیابان‏ها مى‏روید، استفاده مى‏کند.

3- از آن عجیب‏تر اینکه در میان طوفان‏هاى پر گرد و غبار، و مملّو از شن که چشم و گوش انسان را کور و کر مى‏کند؛ مى‏تواند به راه خود ادامه دهد. او مى‏تواند سوراخ بینى خود را موقتاً ببندد، و گوش‏هاى خود را از گرد و غبار شن مصون دارد! چشم او داراى دو پلک است، که در این مواقع یکى را بر هم مى‏نهد، و از پشت آن مى‏بیند! و اینکه بعضى گفته‏اند: شتر با چشم بسته راه مى‏رود، منظور همین است. حتى بعضى از مفسّران نوشته‏اند در شب‏هاى‏

تاریک نیز به خوبى راه را پیدا مى‏کند!

4- چهار پایان مختلف‏اند، بعضى استفاده گوشتى دارند، بعضى به درد سوارى مى‏خورند، و بعضى تنها از شیرشان استفاده مى‏شود، و بعضى براى باربرى. ولى در شتر، تمام این چهار جهت، جمع است؛ هم براى سوارى و باربرى خوب است و هم شیر و گوشت و پوست و کرک آن مورد استفاده مى‏باشد.

5- از عجائب استثنائى این حیوان این است که برخلاف چهارپایان دیگر هنگامى که خوابیده است باربر او مى‏نهند یا سوار او مى‏شوند و با یک حرکت از جا برمى‏خیزد و روى پاى خود مى‏ایستد؛ در حالى که چنین قدرتى در چهارپایان دیگر نیست.

بعضى نوشته‏اند این به خاطر قدرت عجیبى است که در گردن دراز او نهفته شده که طبق قانون فیزیکى اهرمها که براى نخستین بار به وسیله ارشمیدس کشف شد، عمل مى‏کند.- مى‏گویند ارشمیدس مى‏گفت: من اگر نقطه اتکائى در خارج از کره زمین پیدا کنم با یک اهرم بزرگ مى‏توانم تمام این کره را از جا تکان دهم! و در واقع همین است. چرا که مطابق قانون اهرم‏ها فشار وارد بر یک طرف اهرم در فاصله‏اى که با نقطه اتکاء دارد ضرب مى‏شود و در سر دیگر اهرم که با نقطه اتکاء فاصله کمى دارد فشار عظیم ظاهر مى‏گردد- و به این ترتیب گردن شتر با توجّه به نقطه اتکاى آن که پاهاى جلو مى‏باشد حکم یک اهرم را پیدا مى‏کند و با یک تکان سریع و محکم بارى را که بر پشت او است سبک مى‏سازد و به شتر اجازه مى‏دهد که بتواند پاهاى عقب را آزاد کرده برخیزد!. (2)

اینها و شگفتى‏ها و ویژگى‏هاى دیگر، سبب شده که به عنوان آیتى از آیات بزرگ خدا روى آن تکیه شود، نه فقط به خاطر این که شتر یکى از ارکان مهم‏

زندگى اعرابى بوده است که نخستین بار مخاطب این آیات بوده‏اند.

چه کسى مى‏تواند این همه شگفتى و برکات را در یک موجود بیافریند؟ و سپس آن را چنان رام انسان سازد که اگر کودک خردسالى مهار یک قطار شتر را در دست بگیرد مى‏تواند آن را به آنجا برد که خاطر خواه او است؛ و عجب اینکه آوازهاى موزون (همچون حدى) نیز در او اثر مى‏گذارد و او را به شور و نشاط و شوق حرکت وا مى‏دارد.

آیا اینها نشانه‏هایى از عظمت و قدرت آفریدگار نیست؟ آرى فقط آنها که به سادگى از کنار این آیات نمى‏گذرند، مى‏توانند اسرار آنها را درک کنند.

(فراموش نکنید که جمله افَلا یَنْظُرُون از مادّه نظر به معنى نگاه کردن است؛ اما نه نگاه عادى، بلکه نگاه کردن همراه با اندیشه و دقت و تفکّر. (دقت کنید.)

در چهارمین و پنجمین آیه مورد بحث، ضمن اشاره به منافع مختلف چهار پایان براى انسان‏ها، مى‏فرماید: «براى شما در چهارپایان، عبرت مهمّى است.» وَ انَّ لَکُمْ فى اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً

در اینجا «عبرت» به صورت نکره ذکر شده که دلیل بر اهمّیّت فوق‏العاده آن است. به گفته راغب در کتاب مفردات، «عِبْرَتْ» از مادّه «عَبْر» (بر وزن ابر) به معنى عبور کردن و گذشتن از حالتى به حالت دیگر است؛ و از آنجا که شخص عبرت گیرنده حالتى را مشاهده مى‏کند و از آن به حقیقتى که قابل مشاهده نیست پى مى‏برد به آن عبرت گفته‏اند.

بنابراین مفهوم آیه این است که شما، با مشاهده اسرار و شگفتى‏هاى چهارپایان، مى‏توانید به معرفت خداوند و عظمت و علم و قدرت مبدء بزرگ آفرینش پى ببرید.

سپس قرآن در شرح این معنى، به چهار قسمت از فوائد مهم چهارپایان اشاره کرده؛ نخست مى‏گوید: «ما از آنچه در درون آنها است شما را سیراب مى‏کنیم»: نُسْقِیْکُمْ مِمّا فِى بُطُوْنِها

آرى شیر، این مادّه گوارا که هم نوشیدنى و هم غذاى نیروبخش و کاملى است از درون این حیوانات و از لابلاى خون و گوشت آنها بیرون مى‏آید، همین معنى با تأکید بیشترى در آیه پنجم آمده است. مى‏فرماید: «از درون شکم حیوانات، از میان غذاهایى هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مى‏نوشانیم»: نُسْقِیْکُمْ مِمّا فى بُطُوْنِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائغاً لِلشّارِبِیْنَ (3)

این چه قدرتى است که از لابلاى این همه اشیاء آلوده چنین غذاى پاک و خالص و لذتبخش بیرون مى‏فرستد؟ رنگ آن سفید، طعم آن شیرین بوى آن معطّر، از هر نظر گوارا است.

عجب اینکه دانشمندان مى‏گویند: براى اینکه یک لیتر شیر در پستان حیوان تولید شود، باید در حدود پانصد لیتر خون از این عضو عبور کند تا مواد لازم براى آن یک لیتر شیر از خون گرفته شود! و براى تولید یک لیتر خون در عروق باید مواد غذائى زیادى از روده‏ها بگذرد؛ و اینجا است که مفهوم «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ» روشن مى‏شود.

درباره ترکیب شیر و چگونگى پیدایش آن در پستان‏ها، و انواع مواد حیاتى و ویتامین‏هاى موجود در آن، و خواص نیروبخش و فرآورده‏هاى مختلفى که از شیر حاصل مى‏شود، و مفید بودن آن براى هر سن و سال، مطالب بسیار زیادى گفته شده که اگر جمع‏آورى گردد کتاب مهمّى را تشکیل مى‏دهد؛ و ورود در آن ما را از بحث تفسیر خارج مى‏سازد.

در اینجا تنها به ذکر روایتى پرمعنى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم قناعت مى‏کنیم که‏

فرمود: «اذا أَکَلَ أَحَدُکُمْ طَعاماً فَلْیَقُلْ اللّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیْهِ وَ أَطْعِمْنا خَیْراً مِنْهُ، وَ اذا شَرِبَ لَبَناً فَلْیَقُلْ اللّهُمَّ بارِکْ لَنا فِیْهِ وَزِدْنا مِنْهُ، فَانِّى لا أَعَلَمُ شَیْئاً أَنْفَعُ فِى الطَّعامِ وَ الشَّرابِ مِنْهُ». «هنگامى که یکى از شما غذائى مى‏خورد، بگوید: خداوندا، ما را در آن برکت عطا کن و بهتر از آن را روزى ما فرما، اما هنگامى که شیر مى‏نوشد بگوید: خداوندا، ما را برکت در آن عطا کن و بیشتر روزى ده، چرا که من چیزى از غذاها و نوشیدنى‏ها را مفیدتر از شیر نمى‏دانم.» (4)

سپس به دومین فایده چهارپایان پرداخته؛ در یک جمله کوتاه و سربسته مى‏فرماید: «براى شما در آن منافع بسیارى است» وَلَکُمْ فِیْها مَنافِعُ کَثِیْرَةٌ

این تعبیر ممکن است اشاره به پشم و کرک و موى چهارپایان باشد که همیشه انواع لباس‏ها و پوشش‏ها و فرش‏ها را از آن تهیه مى‏کنند، و همچنین اشاره به پوست و روده و چرم و استخوان و شاخ آنها است که وسائل مختلف زندگى از آن تهیه مى‏شود؛ حتى مدفوع آنها براى پرورش درختان و تقویت زراعت و گیاهان مورد استفاده است.

در سومین مرحله به فایده دیگر اشاره کرده؛ مى‏فرماید: «و از آنها مى‏خورید» وَ مِنْها تَأْکُلُوْنَ‏

با تمام زیان‏هایى که جمعى از غذاشناسان براى گوشت ذکر کرده‏اند، و با تمام ایراداتى که از نظر طبّى و اخلاقى و غیر آن بر گوشتخواران جهان گرفته‏اند، بسیارى را عقیده بر این است که مصرف گوشت به مقدار کم، نه تنها مضر نیست؛ بلکه براى بدن انسان لازم است، و تجربه‏اى که در افراد گیاهخوار شده نیز نشان مى‏دهد که آنها گرفتار اختلالات و کمبودهایى مى‏شوند و رنگ پریده چهره آنها نشان این کمبودها است، این به خاطر آن است که در گوشت و پروتئین پاره‏اى از مواد حیاتى است که در هیچیک از گیاهان پیدا نمى‏شود، و اهمیّت دادن قرآن به این مسأله نیز حاکى از همین معنى است.

ولى بدون شک افراط در گوشت خوارى هم از نظر اسلام مذموم است، و

هم از نظر طب امروز.

در آخرین و چهارمین قسمت از این آیه، اشاره به بهره‏گیرى از چهارپایان و غیر آنها براى سوارى کرده؛ مى‏فرماید: «بر آنها و بر کشتى‏ها، سوار مى‏شوید»:

وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُوْنَ‏

همیشه این حیوانات، وسیله خوبى براى باربرى و سوارى بوده‏اند؛ حتّى امروز که عصر اتومبیل و خودروهاى موتورى است؛ بشر از وجود این حیوانات براى سوارى و حمل بار، بى‏نیاز نشده است. مخصوصاً در بعضى از مناطق کوهستانى و جاده‏هایى که هیچ وسیله نقلیه جدیدى قابل استفاده نیست، از چهارپایان براى حمل و نقل استفاده مى‏شود. براى فرستادن مهمّات در جبهه‏هاى جنگ بر فراز کوه‏هاى صعب العبور نیز بهترین وسیله، چهارپایانى همچون قاطرهاى نیرومند است، و بدون وجود آنها تسلّط بر ارتفاعات سوق الجیشى مشکل مى‏باشد.

به این ترتیب، خداوند منافع فراوانى در این حیوانات آفریده، و آثار عظمت و لطف خویش را نسبت به انسان با آن نمایان ساخته است.

جالب اینکه: در این جمله از آیه، چهارپایان، در برابر کشتى‏ها قرار گرفته‏اند و این نشان مى‏دهد که اینها کشتى‏هاى خشکى هستند!. (5)

در ششمین آیه به عنوان معرّفى خداوند یا ذکر نعمت‏هایى که انسان را به معرفت او مى‏کشاند؛ به بعضى از منافعى که از پوست و پشم حیوانات، عائد انسان مى‏شود اشاره کرده، مى‏فرماید: «خداوند براى شما از خانه هایتان محل سکونت و آرامش قرار داد»: وَاللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوْتِکُمْ سَکَناً

سپس مى‏افزاید: «و براى شما از پوست چهارپایان، خانه‏هایى قرارداد، بسیار سبک و کم وزن که روز کوچ کردن و روز اقامت، به اسانى، آنها را جابجا

مى‏کنید»: وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُوْدِ اْلأَنْعامِ بُیُوتاً تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ اقامَتِکُمْ‏

آرى همیشه خانه‏هاى ثابت جوابگوى نیازهاى انسان نیست. در بسیارى از مواقع انسان نیاز به خانه‏هاى متحرّک دارد که بتواند آنها را به آسانى حمل و نقل کند و در عین حال در برابر سرما و گرما، و با دو طوفان و مانند آن مقاوم باشد.

یکى از بهترین خانه‏هاى سَیّار، خیمه‏هایى است که از پوست ساخته مى‏شود که در این آیه به آن اشاره شده است؛ و به مراتب از خیمه‏هاى تهیه شده از پشم یا پنبه محکم‏تر و مقاومت‏تر و راحت‏بخش‏تر است.

در پایان آیه به بخش دیگرى از منافع مهم آنها پرداخته؛ مى‏افزاید: «و از پشم‏ها و کرک‏ها و موهاى آنها براى شما اثاث و متاع و وسائل زندگى تا زمان معینى قرارداد»: وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً الى‏ حِیْنٍ (6)

البته مى‏دانیم پشم از آن گوسفند، کرک از آن شتر، و مو از آن بز است؛ و نیز مى‏دانیم از این سه مادّه، انواع لباس‏ها، فرش‏ها، پوشش‏ها، پرده‏ها، خیمه‏ها، سفره‏ها، طناب‏ها، و مانند آن تهیه مى‏کنند، که و در زندگى انسان نقش بسیار مهمّى دارند.

گرچه امروز از مواد صنعتى و نفتى انواع لباس و فرش مى‏سازند؛ ولى مطالعات دانشمندان نشان داده که اینها وسائل سالمى براى زندگى انسان محسوب نمى‏شود، و غالباً عکس العمل‏هاى نامناسبى در سلامت انسان دارد؛ در حالى که لباس‏هاى پشمین و کرکین و موئین از سالم‏ترین لباس‏ها محسوب‏

مى‏شوند.

تعبیر به «الى‏ حِیْن» را بعضى اشاره به مقدار دوام وسائلى که از این مواد سه گانه تهیه مى‏کنند دانسته‏اند، و جمعى آن را اشاره به این مى‏دانند که همه این وسائل فانى شدنى است و نباید دل به آنها بست؛ و این معنى مناسب‏تر به نظر مى‏رسد.

در هفتمین آیه که در ضمن آیات توحیدى در سوره فاطر آمده است؛ توجّه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را، به آفرینش انسان و جنبندگان و چهار پایان معطوف ساخته، مى‏فرماید: همانگونه که از میوه‏ها و کوه‏ها، الوان مختلفى آفرید، «از انسان‏ها و جنبندگان و چهارپایان، موجوداتى آفریده است که الوان مختلفى دارند»: وَ مِنَ النّاسِ وَ الدَّوابّ وَ اْلأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ کَذلِکَ (7)

یعنى همانگونه که خداوند میوه‏هاى گوناگون با الوان مختلف آفریده، و رنگ کوه‏ها نیز با یکدیگر مختلف است؛ همچنین در جانداران اعم از انسان و جنبندگان و چهارپایان، الوان مختلفى آفریده است. گرچه بسیارى از مفسّران، «الوان» را در اینجا به معنى رنگ‏هاى مختلف ظاهرى گرفته‏اند (8) ولى ظاهر این است که تعبیر مزبور، مفهوم وسیعترى دارد، و اشاره به اختلاف انواع و اصناف انسان‏ها و جنبندگان و چهارپایان است، که یکى از مهمترین عجائب و شگفتى‏هاى خلقت مى‏باشد.

زیرا مى‏دانیم امروز صدها هزار نوع جنبنده و حیوان در عالم وجود درد؛ بلکه بعضى از دانشمندان، انواع آنها را بالغ بر یک میلیون و پانصد هزار نوع! مى‏دانند؛ و این تنوّع عجیب با ویژگى‏هایى که هر کدام دارد، آیتى از آیات بزرگ حق، و نشانه‏اى از نشانه‏هاى علم و قدرت او است.

آرى این نقّاش چیره دست با یک قلم و یکنوع رنگ، انواع بى‏شمارى از

نقش‏ها و نمونه‏هاى رنگارنگى از تابلوها ابداع کرده است که هریک، شاهکارى از صنعت آفرینش است.

منتهى، اندیشمندان و دانشمندان‏اند که چشم دل باز کرده، و جان جهان را در این صحنه‏هاى بدیع مى‏بینند، و آنچه نادیدنى است، آن مى‏بینند. لذا در ذیل آیه مى‏فرماید: «از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او، خشیت دارند، و خداوند عزیز و غفور است»: انَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ انَّ اللهَ عَزِیزٌ غَفُوْرٌ

رنگ‏هاى مختلف ظاهرى مخلوقات، افراد سطحى را به خود مشغول مى‏دارد، و رنگ‏هاى باطنى و خلقت‏هاى متفاوت آنها اهل دل و معنى را.

رنگ‏هاى ظاهرى گل‏ها، حشرات و زنبوران عسل را به خود جذب مى‏کند، تا در امر بارورى به آنها کمک کنند؛ و نیز حیوانات نر و مادّه را (مخصوصاً در میان پرندگان) به سوى یکدیگر مى‏کشاند؛ ولى رنگ‏هاى درونى و ساختمان‏هاى مختلف آنها، علماء و صاحبان فکر را به سوى خود مى‏خواند، تا اندیشه خود را از بذر توحید بارور سازند.

«خَشْیت» به معنى ترس آمیخته با تعظیم، ناشى از علم و آگاهى است؛ و در حقیقت مجموعه‏اى است از بیم و امید؛ و به همین دلیل بلافاصله خداوند را با دو وصف «عزیز» و «غفور»: «قدرتمند و بخشنده» توصیف نموده که اوّلى مبدء بیم است و دوّمى سرچشمه امید؛ و به این ترتیب ذیل آیه در حقیقت از علت و معلول ترکیب یافته است.

ضمناً ذکر «انْعام» (چهار پایان) بعد از «دَوابّ» (جنبندگان) از قبیل ذکر خاص بعد از عام است؛ و به خاطر اهمیّتى است که چهارپایان در زندگى انسان‏ها دارند.

در هشتمین آیه با یک استفهام توبیخى مشرکان و کافرانى که راه را گم کرده، و خالق جهان را گذارده، به سوى بت‏ها رفته‏اند، مورد سرزنش قرار داده؛

مى‏گوید: «آیا آنها ندیدند که ما از آنچه با قدرت خود ایجاد کرده‏ایم چهارپایانى براى آنها آفریدیم که مالک آن هستند؟!» أوَلَمْ یَرَوْا أَنّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمّا عَمِلَتْ أَیْدِیْنا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُوْنَ‏

تعبیر به «لَهُمْ» «براى آنها» مفهوم بسیار وسیعى دارد که منافع گوناگونى را که در تمام اجزاى این چهار پایان است شامل مى‏شود. آرى لطف او ایجاب کرده که «خالق» او باشد و «مالک» دیگران!

سپس به نکته تازه‏اى در مورد چهارپایان اشاره کرده؛ مى‏افزاید: «ما آنها را براى ایشان رام و مطیع ساختیم به طورى که مرکب آنها از آن است، و تغذیه آنها نیز از آن،- و منافع دیگر، و نوشیدنى‏هایى نیز در آنها دارند»: وَذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوْبُهُمْ و مِنْها یَأْکُلُونَ- وَ لَهُمْ فِیْها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ‏

در پایان مى‏فرماید: آیا با این همه نعمت‏هایى که خدا به انسان‏ها داده شکر او را بجا نمى‏آورند؟ و به سراغ معرفت ذات پاک او نمى‏روند؟ أَفَلا یَشْکُرُوْنَ‏

تعبیر مِمّا عَمِلَتْ أَیْدِیْنا ممکن است اشاره به پیچیدگى مسأله حیات و زندگى باشد که هنوز معمّاى آن براى بشر کشف نشده و این تنها از قدرت بى پایان او سرچشمه مى‏گیرد.

تعبیر به «مَشارِبْ» (نوشیدنى‏ها) بعد از ذکر «مَنافِع» از قبیل ذکر خاص بعد از عام است که به خاطر اهمیّت‏اش روى آن تکیه شده.

ضمناً «مَشارِبْ» جمع «مشرب» به معنى نوشیدنى است- زیرا مصدر میمى است که به معنى اسم مفعول آمده- و ممکن است اشاره به انواع مختلف شیرهاى چهارپایان باشد که هر کدام آثار و خواصّى ویژه خود دارد، و یا اشاره به فرآورده‏هاى مختلفى است که از شیر به دست مى‏آید، و چون ریشه همه آنها شیر است واژه «مشارب» بر آنها اطلاق شده است؛ و مى‏دانیم که امروز قسمت مهمّى از غذاى انسان‏ها را شیر و فرآورده‏هاى آن تشکیل مى‏دهد. (9)

درباره ذَلَّلَناها (ما چهار پایان را رام و ذلیل انسان ساختیم) بحث جالبى داریم که در بخش توضیحات به خواست خدا خواهد آمد.

نهمین آیه مورد بحث، نیز در سلک آیات مربوط به خداشناسى، و توحید است چرا که در آیات قبل مى‏فرماید: اگر از آنها سؤال کنى، خالق زمین و آسمان‏ها کیست؟ مى‏گویند: خالق آنها خداوند قادر و دانا است. سپس به معرفى خداوند قادر و دانا پرداخته، مى‏گوید: او کسى است که از آسمان، آبى نازل کرد و به وسیله آن، زمین مرده را زنده فرموده. سپس در آیه مورد بحث مى‏افزاید: «و او کسى است که تمام جفت‏ها را آفرید»: والّذِىْ خَلَقَ اْلأَزْواجَ کُلَّها

چنین به نظر مى‏رسد که منظور از «ازواج» در اینجا جفت‏هاى نر و مادّه از حیوانات و جانوران است؛ به خصوص که بعد از آن نیز مى‏افزاید: «و خداوند براى شما از کشتى‏ها و چهارپایان، وسیله سوارى قرارداد» (کشتى در دریاها و چهارپایان در خشکى وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ الْفُلْکِ وَ اْلأَنْعامِ ما تَرْکَبُوْنَ‏

به این ترتیب، ذکر «انعام»، بعد از «ازواج»، از قبیل ذکر خاص بعد از عام است.

ولى جمعى از مفسّران معتقدند که «ازواج» در اینجا اشاره به اصناف مختلف موجودات است؛ اعم از حیوان و گیاه و جماد، چرا که هریک جنس مخالفى دارد. در حیوانات و گیاهان، نر و ماده، و در غیر آنها نور و ظلمت، آسمان و زمین، خورشید و ماه، خشک وتر، حتّى در درون افکار انسان نیز خیر و شر، کفر و ایمان، تقوى و فجور، و مانند آنها موجود است. تنها وجودى که هیچگونه دوگانگى در ذات مقدّس‏اش راه ندارد، و از هر نظر یکتا و یگانه است، ذات پاک خدا است. ولى تفسیر اوّل به قرینه‏اى که گفتیم صحیح‏تر به نظر مى‏رسد.

به هر حال، در این آیه، آفرینش ازواج از یک سو، و آفرینش چهارپایان براى سوارى از سوى دیگر، به عنوان نشانه‏هایى از وجود مقدّس خداوند شمرده شده است.

نظام دقیقى که بر تولید مثل موجودات زنده و حیوانات، حاکم است؛ نظام بسیار پیچیده و عجیبى است. چه عواملى سبب مى‏شود که جنینى در رحم مادر، مذکّر یا مؤنّث مى‏شود؟ و چه عواملى سبب مى‏شود که تعادل میان جنس نر و مادّه برقرار گردد؟ چه عواملى آنها را به سوى یکدیگر جذب مى‏کند، تا مقدّمات بارورى حاصل شود؟ و چه عواملى در دوران پر فراز و نشیب زندگى جنینى، آنها را هدایت و تکمیل مى‏نماید؟

اگر درست بیندیشیم، در هر گامى در این راه طولانى آیات عظیمى از خدا به چشم مى‏خورد، همچنین در مورد رام شدن حیوانات براى سوارى.

سپس از تسخیر این حیوانات نیرومند و قوى پیکر در برابر انسان سخن به میان آورده؛ مى‏فرماید: «هدف این بوده است که به راحتى بر پشت این چهار پایان سوار شوید، سپس نعمت پروردگارتان را به خاطر آورید و بگوئید: پاک و منزه است خدائى که اینها را مسخره ما ساخت، وگرنه ما توانائى آن را نداشتیم»:

لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُوْرِهِ ثُمَّ تَذْکُروُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ اذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُوْلُوا سُبْحانَ الَّذِىْ سَخَّرَلَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنیْنَ‏

درست است که ما به خاطر عادات روزانه این مسأله را ساده مى‏انگاریم که قافله‏هاى عظیمى از شتران و اسب‏ها، و حتى حیواناتى بزرگ‏تر مانند: فیل‏ها، مسخّر فرمان یک کودک ضعیف انسان هستند، و گاه افسار قطارى از آنها را به کودکى مى‏سپارند و به هر سو بخواهد مى‏برد. ولى در حقیقت این یک مسأله ساده نیست، اگر کمترین حال تمرد و پرخاشگرى در یکى از آنها بود به هیچوجه به درد سوارى نمى‏خورد؛ بلکه نگهدارى آنها در محیط زندگى انسان کار خطرناکى بود.

ما هرگز نمى‏توانیم یک باز شکارى پرخاشگر، و یا حتى یک گربه‏

خشمگین و عصبانى را در کنار خود نگهداریم؛ با این حال چگونه ممکن است این حیوانات عظیم نیرومند که بعضى شاخ دارند و بعضى دندان‏هاى برنده و فک قوى، و بعضى پاهاى بزرگ و محکم براى کوبیدن و لگد زدن، اگر رام نباشند در کنار خود نگهداریم، و بر آنها سوار شویم؟ و راستى اگر تسخیر الهى نبود ما هرگز قدرت بهره‏گیرى از آنها را نداشتیم ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ (10)

این نکته نیز قابل ملاحظه است که پشت چهارپایان آنچنان آفریده شده است که براى سوارى انسان، بسیار متناسب و آماده است.

قابل توجّه اینکه نخستین هدف را سوار شدن بر این مرکب‏ها ذکر مى‏کند، و هدف متوسط را یاد نعمت‏هاى پروردگار، و هدف نهایى را معرفت ذات پاک او و تسبیح و تقدیس‏اش مى‏شمرد؛ و همیشه توجّه به نعمت‏ها انسان را در مسیر معرفت منعم قرار مى‏دهد. همه این مواهب آفرینش بهانه‏اى است براى معرفة الله و مقدمه‏اى است براى شناخت او.

همین معنى در دهمین و آخرین آیه به اضافه منافع دیگر ذکر شده است؛ و در واقع در این آیه، به پنج فایده عمده که در چهار پایان است، اشاره گردیده؛ و آنها را از آیات الهى مى‏شمرد.

نخست مى‏فرماید: «خداوند همان کسى است که چهارپایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید»: االلهُ الَّذِىْ جَعَلَ لَکُمْ اْلأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها

«و از بعضى تغذیه مى‏کنید»: وَ مِنْها تَأْکُلُوْنَ‏

و بعد به منافع مختلفى، همچون شیر و پشم و پوست و مواد داروئى و امثال اینها اشاره کرده؛ به طور جمعى مى‏فرماید: «و براى شما در آنها منافع‏است»:

وَلَکُمْ فِیْها مَنافِعُ‏

«منافع» به صورت نکره ذکر شده تا دلالت بر اهمّیّت این منفعت‏ها بکند.)

در چهارمین مرحله، مى‏گوید: «و غرض این بوده، که به وسیله آنها به مقصدى که در دل دارید برسید»: وَلِتَبْلُغُوْا عَلَیْها حاجَةً فى صُدُوْرِکُم‏

ذکر این معنى، به صورت یک منفعت مستقل، با اینکه مسأله رکوب و سوارى قبلًا ذکر شده است، ممکن است از این جهت باشد، که منظور از آن حمل و نقل بارها و مایحتاج زندگى است، همانگونه که در آیه 6 سوره نحل نیز به آن اشاره شده است، و یا مقاصد تفریحى و سیاحت و مسابقه‏ها و یا کسب قدرت، در میدان جهاد، یا مبارزه با بعضى از حیوانات وحشى و یا عبور از رودخانه‏ها به وسیله شناى حیوانات است، زیرا اینها در واژه جامع «حاجةً» مندرج است، و اینها نیازهایى است غیر از مسأله سوارى در سفرها.

در پنجمین و آخرین منفعت مى‏فرماید: «و بر آنها و بر کشتى‏ها حمل مى‏شوید»: وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُوْنَ‏

تعبیر به «حَمْل» مفهومى غیر از مفهوم «رکوب»: «سوارى» دارد؛ و به نظر مى‏رسد که مقصود از آن، محمل‏ها و کجاوه‏هایى است که در سابق بر چهارپایان مى‏گذاردند و زنان و کودکانى را که توانائى بر سوارى نداشتند، در آنها مى‏نشاندند، و همچنین براى بیماران و پیرمردان و افراد ضعیف و ناتوان، از آن استفاده مى‏شد.

ذکر جمله «تُحْمَلُوْنَ»: «حمل کرده مى‏شوید» به صورت فعل مجهول، و قرار گرفتن آن در کنار کشتى‏ها که شباهت این دو را به یکدیگر مى‏رساند (کشتى در دریا و چهارپایان در خشکى) قرینه‏هاى دیگر بر تفسیر فوق است، و به این ترتیب، تفاوت این سه جمله لِتَرْکَبُواْ- وَلِتَبْلُغُوا …- وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُوْنَ روشن مى‏شود؛ هرچند جمعى از مفسّران در تفسیر اینها دچار مشکلاتى شده‏اند، و گاه آنها را به یک معنى، تفسیر کرده‏اند!

گرچه جمعى معتقدند که «انعام» در این آیه تنها به معنى شتران است؛ ولى با توجه به گستردگى مفهوم «انعام» و عدم وجود قیدى در آیه، محدود ساختن آن‏

دلیلى ندارد، به خصوص اینکه تکرار «منها»- با توجّه به اینکه «من» در اینگونه موارد به معنى تبعیض است- نشان مى‏دهد که بعضى از چهارپایان به درد سوارى مى‏خورند، و بعضى به درد تغذیه؛ در حالى که اگر منظور شتر باشد به درد همه اینها مى‏خورد.

جالب اینکه: در آیه بعد از آن به صورت یک نتیجه‏گیرى کلّى مى‏فرماید:

«خداوند آیاتش را همواره به شما نشان مى‏دهد، پس کدامین آیات او را انکار مى‏کنید»؟: وَیُرِیْکُمْ آیاتِهِ فَأَىَّ آیاتِ اللهِ تُنْکِرُوْنَ‏

اشاره به اینکه هریک از این امور براى اندیشمندان و خردمندان آیتى از آیات خدا است؛ آیتى آشکار و غیر قابل انکار، و آنها که منکرند سزاوار هرگونه ملامت و سرزنش مى‏باشند.

به این ترتیب ملاحظه مى‏کنیم که در این بخش از نشانه‏هاى او یعنى در جهان جانداران و حیوانات، مخصوصاً چهارپایان، در هر قدمى به آیتى از آیات او و نشانه‏اى از علم و قدرت و حکمت و لطف و مرحمت او مواجه مى‏شویم؛ و هر کدام با زبان بى‏زبانى به ما درس توحید و خداشناسى مى‏دهند و حس شکرگزارى را در ما بر مى‏انگیزند، و همین شکرگزارى ما را دعوت به معرفت او مى‏کند.


1) وزن بعضى از نهنگ‏هاى غول پیکر به یکصد و بیست تن مى‏رسد که به گفته نویسنده‏کتاب نظرى به طبیعت و اسرار آن (پرفسور لئون برتن) این وزن معادل با وزن هزار و پانصد مرد قوى هیکل! یا بیست و چهار فیل بزرگ است! نامبرده محاسبه‏اى نیز روى وزن اجزاء بدن آن کرده: قلب او را ششصد کیلو، خون هشت هزار کیلو، ریه‏ها یک تن، عضلات پنجاه تن، پوست و استخوان و امعاء و احشاء او را شصت تن برآورد کرده است! (صفحه 238).

2) در کتاب اولین دانشگاه، جلد 6، صفحه 32 اشاره کوتاهى به این مسأله شده است، و در کتب دیگر اشارتى مشروح‏تر.

3) «فرث» به معنى غذاى هضم شده و «دم» به معنى خون است، و «سائغ» یعنى گوارا، همان چیزى که به آسانى از گلو مى‏گذرد و به راحتى هضم مى‏شود. قابل توجّه اینکه در آیه سوره مؤمنون «بُطُونها» با ضمیر مؤنث ذکر شده که اینگونه موارد معنى جمعى دارد و در آیه سوره نحل «بُطُونِه» با ضمیر مذکر که معنى مفرد دارد. جمعى از مفسّران گفته‏اند «انعام» اسم جمع است اگر ملاحظه ظاهر لفظ شود ضمیر مفرد به آن بر مى‏گردد، و اگر ملاحظه معنى آن گردد ضمیر جمع، و بعضى گفته‏اند ضمیر مفرد به خاطر مفهوم جمع و ضمیر مؤنث به خاطر مفهوم جماعة (به تفسیر کشّاف و فخررازى و روح‏المعانى و ابوالفتوح رازى مراجعه شود.).

4) «روح‏البیان»، جلد 5، صفحه 48.

5) شبیه همین مضمون در آیات 5 تا 8 سوره نحل نیز آمده است؛ که به منافع گوناگون چهارپایان اشاره مى‏کند.

6) «بیوت» جمع «بیت» به معنى اطاق یا خانه و مأواى شبانه انسان است، و واژه «بیتوته» که به معنى توقف شبانه است نیز از همین جا گرفته شده. «ضعن» به معنى کوچ کردن و انتقال از نقطه‏اى به نقطه دیگر است در مقابل اقامت، و «اصواف» جمع «صوف» به معنى پشم و «اوبار» جمع «وَبر» به معنى کرک و «اشعار» جمع «شعر» به معنى مو و «اثاث» از مادّه «اث» به معنى کثرت و درهم پیچیدگى است و به وسائل منزل گفته مى‏شود چرا که داراى کثرت است و بعضى آن را به معنى پوشش و لباس و لحاف و بعضى به معنى فرش گرفته‏اند و بعضى آن را با متاع که وسیله تمتع و بهره‏گیرى در زندگى است یکى دانسته‏اند.

7) من الناس خبر مبتداى محذوفى است، و در تقدیر چنین است: «ما هو مختلف الوانه» و «کذلک» اشاره به میوه‏هاى مختلف و رنگ‏هاى متفاوت کوه‏ها است که در آیه قبل آمده است.

8) «المیزان» و «تفسیر ابوالفتوح رازى» و «تفسیر فى ضلال» و «تفسیر قرطبى» و غیر آن.

9) بعضى از مفسّران «مشارب» را اشاره به ظروف مختلفى مى‏دانند که از پوست حیوانات ساخته مى‏شود؛ مانند انواع مشک‏ها و ظرف‏هاى دیگر. ولى این تفسیر بسیار بعید به نظر مى‏رسد چرا که این موضوع اهمیّت فوق‏العاده‏اى ندارد که بعد از ذکر منافع روى آن تکیه شود.

10) ضمیر مفرد در «ظهوره» و «علیه» و «له» همگى به «انعام» باز مى‏گردد، زیرا همانگونه که قبلًا گفتیم «انعام» معنى جمعى دارد، ولى لفظا مفرد است. بعضى نیز احتمال داده‏اند که این ضمائر به «ما» در «ماترکبون» باز مى‏گردد، و در این صورت هم شامل چهار پایان مى‏شود و هم کشتى‏ها ضمناً «مُقرنین» از مادّه «اقران» به معنى توانائى بر چیزى است، و بعضى آن را به معنى ضبط و نگهدارى کردن تفسیر کرده‏اند.