[در کلام ناقد، هر دو قید آمده است، از این جهت این نقد از هر دو نظر مورد بررسی قرار می گیرد، هم از نظر وجوب وجود و هم از نظر قدیم بودن، در این صورت خواننده ی گرامی نباید در شگفت باشد که ما به بیان ویژگی های واجب الوجود پرداختیم و به اثبات حادث بودن ماده بسنده نکردیم.]
یکی از مقدمات برهان امکان این است که جهان را ممکن فرض کرده و آن را نیازمند به علت فاعلی به معنی «معطی الوجود» دانسته اند و سرانجام به این نتیجه رسیده اند که باید علت فاعلی جهان، در نقطه ای متوقف گردد و به صورت سلسله علل نامتناهی پیش نرود، زیرا تسلسل در علل فاعلی محال است، ولی هرگاه ما جهان را قدیم و واجب الوجود بدانیم در این صورت، نیازی به فرض علت به معنی «معطی الوجود» نخواهیم داشت، تا درباره ی انقطاع و عدم انقطاع آن سخن بگوییم؛ آن گاه اشکال کننده در بیان بی نیازی جهان طبیعت از علت به معنی معطی الوجود چنین می گوید، ماده ی اصلی جهان که دایماً در تغییر و تحول است، واجب الوجود است و هرگز معلوم نمی شود، تمام تغییراتی که ما در طبیعت مشاهده می کنیم، در واقع تغییراتی است که در داخل ارگانیسم جهان رخ می دهد، و لذا وجود این تغییرات به هیچ وجه بر اعتقاد به ازلی و ابدی بودن ماده اصلی جهان، خدشه ای وارد نمی سازد«.
پاسخ:
برای آن که بتوانیم پیرامون واجب یا ممکن الوجود بودن جهان ماده قضاوت کنیم، لازم است با یک تحلیل عقلی، ویژگی های واجب را به دست آوریم.
واجب الوجود بالذات از نظر براهین عقلی ویژگی هایی دارد که برخی را یادآور می شویم: