در این انگیزه مسأله، حق و باطل، و یا گمراهى و رستگارى فرد مطرح نیست، بلکه هدف رهیافتى نسبت به تصحیح تعدد ادیان و یا شرایع است. زیرا سرچشمه دین یکى بیش نیست و آن شهود «امر مطلق» و متعالى که از آن به «تجربه دینى» تعبیر مىکنند ولى نتیجه این شهود متعدد و مختلف است و راه حل آن این است که هرگاه تجربه دینى در قالب تعبیر ریخته مىشود از عوامل تاریخى و زبانى، اجتماعى، و جسمانى متأثر مىشود و در نتیجه گزارههاى دین تفاوت پیدا مىکند یکى دعوت به توحید، دیگرى دعوت به تثلیث مىنماید.
گواه بر این انگیزه این است که در اثبات آن از اصل معروف کانت «که شى فى نفسه» «غیر شیئ است که براى ما پدیدار مىشود» بهره گرفته شده است، واقعیاتى که از طریق حس وارد ذهن مىشود، با قالبهاى پیش ساخته ذهنى رنگ آمیزى شده و نوعى اختلاف میان واقع و، آنچه که از آن درک مىکنیم، پدید مىآید.
جان هیک در یکى از مقالههاى خود مىگوید:
از نظر پدیدار شناسى اصطلاح تعدد ادیان (کثرت دینى) به طور ساده عبارت است از این واقعیت که تاریخ ادیان نمایانگر تعدد سنن و کثرتى از متفرعات هر یک از آنها است، از نظر فلسفى این اصطلاح ناظر به یک نظریه ی خاص از روابط بین سنتها با دعاوى مختلف و رقیب آنهاست. این اصطلاح به معناى این نظریه است که ادیان بزرگ جهان تشکیل دهنده برداشتهاى متفاوت از یک حقیقت غایى و مرموز الهىاند.(1)
و نیز مىگوید: ادیان مختلف، جریانهاى متفاوت تجربه دینى هستند که هر یک در مقطع متفاوتى در تاریخ بشر آغاز گردیده، و خودآگاهى عقلى خود را درون یک فضاى فرهنگى باز یافته است.(2)
هرگاه این توجیه از نقدهاى ویرانگر جان به سلامت ببرد فقط مىتواند اختلاف ادیان را در مسایل عقیدتى، تفسیر کند، نه در آموزههاى عملى و نه در آموزههاى اخلاقى، زیرا اختلاف در احکام نمىتواند معلول تأثر تعبیر از شهود امر مطلق، از عوامل چهارگانه باشد.
1) دین پژوهى: ترجمه بهاء الدین خرّمشاهى، ص 301.
2) جان هیک، فلسفه ی دین، ص 238.