نظریه دیگرى که در رابطه با حل مشکل جبر ایجاد گردیده است، نظریه اى است که نویسنده کتاب «المسایره» عنوان کرده است(1) و حاصل سخن وى چنین است:
وى در آغاز اصل اشکال جبر را مطرح مى کند آنگاه نظریه غزالى را در مورد حل این مشکل نقل کرده و مى گوید:
«این سخن از عهده حل مشکل جبر برنمى آید زیرا نهایت چیزى که مى توان گفت این است که نوع خاصى از نسبت، (نسبت قدرت به فعل که تأثیرى در آن ندارد) مجوز این شده است که انسان را کاسب افعال خود بدانیم لکن اگر او هیچ تأثیرى در وقوع فعل ندارد، در این صورت مجبور و فاقد اختیار مى باشد، و به همین جهت گروهى از محققان اشاعره تصریح کرده اند که کلام آنان سرانجام به جبر منتهى مى گردد» آنگاه خود به پاسخگویى از اشکال پرداخته مى گویند:
از نظر خرد اشکال ندارد که ما پاره اى از افعال انسان را مستند به خود او بنماییم و معتقد به این اصل شویم که خداوند به خاطر این که تکلیف بندگان و امر و نهى آنان معقول و صحیح باشد، ایجاد پاره اى از کارها را در اختیار آنان قرار داده است و این امر سبب نمى شود که این افعال از قلمرو قدرت خداوند
بیرون برود زیرا ایجاد انسان در پرتو قدرتى است که خداوند به او عطا کرده است».
لکن چون دلایل نقلى ایجاب مى کند که هر ایجاد و خلقى به خدا نسبت داده شود به ناچار براى آن که جبر محض لازم نیاید، و تکلیف بندگان صحیح باشد، این عمومات را تخصیص مى زنیم و مى گوییم برخى از افعال انسان در دایره قدرت او قرار دارد و خود او پدید آرنده آن است و آن عبارت است از عزم و تصمیم درونى بر کار، آنگاه که خداوند میل و داعى نسبت به آنها را در انسان به وجود آورد در این صورت خود او در پرتو قدرتى که خداوند به او داده است، عزم و تصمیم بر آن فعل را محقق مى سازد، آنگاه خداوند آن فعل را ایجاد مى کند بنابراین یگانه فعلى که در قلمرو قدرت انسان قرار دارد همان عزم بر فعل است و قبل از آن و بعد از آن، هر چه هست در قلمرو قدرت خداوند مى باشد و همین یک پدیده مقدور انسان براى معقول بودن تکلیف و حل مشکل جبر کافى است.
انگیزه این تصور جز فرار از تنگناى جبر چیزى نیست و از نظر برهان قابل قبول نمى باشد زیرا اصل توحید در خالقیت هر چند یک اصل قران و نقلى است و از طریق سمع به آن دست یافته ایم ولى این اصل، ریشه عقلى و برهانى دارد و مقتضاى برهان این است که در جهان در همه قلمروها یک خالق و آفریدگار بیش نیست و اگر خالق حرکت و فعل انسان، خدا است خالق عزم او نیز خدا است و هرگز نمى توان به خاطر اثبات اختیار و حل مشکل جبر این اصل عقلى را تخصیص داد و بخشى از پدیده ها را به خدا نسبت داد و بخشى دیگر را از قلمرو قدرت او بیرون کرد و در گذشته بیان کردیم که تمام مشکلات در مسأله جبر که به دست و پاى اشاعره پیچیده است
از اینجا ناشى شده است که آنان تفسیر صحیحى از اصل» توحید در خالقیت» ارائه نداده اند.
1) لازم به تذکر است که مطالبى را که از نویسنده «المسایره» نقل کرده ایم از کتاب «شرح العقیدة الطحاویه» تألیف عبدالغنى حنفى دمشقى اخذ شده است. رجوع شود: ص 122ـ 126، کتاب «المسایره» نگارش کمال الدین محمد بن همام الدین معروف به ابن الهمام است که در سال 861 درگذشته است و شروحى بر آن نوشته اند.