1.(إِنّا کُلَّ شَىء خَلَقْناهُ بِقَدر)(قمر/49).
«ما هر چیزى را به اندازه وویژگى خاصى آفریده ایم».
2.(وَخَلَقَ کُلَّ شَىء فَقَدَّرَهُ تَقْدیراً) (فرقان/2)
«خداوند هر موجودى را آفرید و اندازه و مقدار ویژه اى براى آن تعیین کرد».
این دو آیه با یک بیان کلى به همه پدیده هاى جهان آفرینش، نظر کرده و تقدیر و سرنوشت عینى آنها را ـ که همزمان، و همراه با هستى آنها تحقق مى پذیرد ـ یادآور مى شود همان گونه که در آیه دیگر، همین اصل را چنین بازگو مى نماید:
(اَلَّذى خَلَقَ فَسَوّى – وَالّذِى قَدَّرَ فَهَدى) (اعلى/2و3).
«آفریدگارى که (هر پدیده اى را) آفرید و آن را پبا داشت و اندازه و تقدیر ویژه آن را ـ که از آفرینش و هستى آن جدا نمى شود ـ تعیین کرد و سپس (بر اساس همین تقدیر، او را در رسیدن به مقصود خلقت وى) هدایت نمود».
آنگاه در آیات دیگرى این اصل کلى را در مورد برخى از پدیده ها به طور مشخص بیان کرده است.
3. (وَنَزَّلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَر فَأَسْکَنّاهُ فِى الأَرْض) (مؤمنون/18).
«و آب را از آسمان به اندازه معینى فرو فرستادیم، پس آن را در زمین قرار دادیم».
4.(وَالشَّمْسُ تَجری لِمُسْتَقَر لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ)(یس/38).
«و خورشید تا وقتى که زمان سکون و استقرارش فرا رسد، در جریان وحرکت است و این حرکت خاص، همان تقدیر و سرنوشت خداى عزیز(مقتدر) و دانا است».
یعنى تقدیر عینى خورشید، که همان حرکت خاص (تَجْرى لِمُسْتَقَرّ لَها) آن مى باشد هماهنگ با تقدیر علمى و اندازه قبلى آن در علم ازلى خدا
است(ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ).
5. (وَالْقَمَر قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ) (یس/39).
«وبراى ماه منازلى را مقدّر نموده ایم تا (پس از طى آن منازل) به صورت هلال باز مى گردد».
و در آیه بعد، از این تقدیر عینى به عنوان یک اصل قطعى و تخلف ناپذیر یاد کرده و مى فرماید:
(لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغى لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَکُّلٌّ فِى فَلَک یَسْبَحُونَ)(یس/40).
«نه خورشید به ماه برخورد مى کند و نه شب از روز پیشى مى گیرد زیرا هر یک از آنها (خورشید، ماه و دیگر کواکب) در مدار معینى از فضا، شناور بوده و حرکت مى کنند».