اگر چه با توجه به کیفیت تقدیر فعل انسان، هیچ تردیدى در این مطلب وجود ندارد، زیرا اختیار و آزادى انسان خود نمونه اى از این تقدیرهاى علمى و عینى است، و لکن در این جا مى خواهیم این مطلب را از خود آیات قرآن، الهام بگیریم، تا این نکته بر همگان روشن شود که قرآن کریم همان گونه که خداوند آن را توصیف کرده است(تِبْیاناً لِکُلِّ شَىء)کاملاً چنین است و کلید همه معارف والاى توحیدى در فهم درست و مطالعه دقیق آیات قرآن مى باشد.
قرآن آنجا که درباره خودخواهى و طغیانگرى افراد ناسپاس سخن مى گوید، براى بیدار ساختن وجدان و فکر خفته آنان، مراحل آغازین
آفرینش آنها را یادآورى کرده و چنین مى فرماید:
(قُتِل الإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ – مِنْ أَیِّ شَىء خَلَقَهُ – مِنْ نُطْفَة خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ – ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ)(عبس/17ـ20).
«مرده باد انسان، چه چیز او را به کفر و ناسپاسى برانگیخته است؟ خدا او را از چه چیز آفریده است؟ ـ وى را از نطفه کوچک و پستى آفریده و آفرینش و زندگى او را تقدیر نموده است ـ سپس او را بر راه خیر و سعادت متمکن و مختار نموده است».
در این آیات سه مطلب مورد توجه قرار گرفته است:
1. انسانى که از نطفه اى ناچیز و پست آفریده شده است، چگونه به خود اجازه مى دهد تا در برابر آفریدگار توانا و حکیم که از آن نطقه پست، این موجود شگفت انگیز را آفریده است، ناسپاسى کرده و طغیان ورزد.
2. انسان از بدو آفرینش با تقدیر و سرنوشت خود همراه است واصل وجود او و آثار و افعال وى همگى اندازه گیرى شده است.
3. او در کارهاى خود، مختار وآزاد بوده و بر انتخاب راه خیر و سعادت، متمکن و توانا است.
آنچه مربوط به بحث کنونى ما است، مطلب دوم و سوم است و حاصل معنى این آیات درباره این دو مطلب این است که اگر چه انسان در همه دوران زندگى خود محکوم به تقدیر الهى است و تدبیر ربوبى از هر طرف او را دربرگرفته است و او نمى تواند از مرز تقدیر الهى پا فراتر گذارد، ولى او هرگز نمى تواند به این بهانه از زیر بار مسئولیت کارهاى خود شانه خالى کند و طغیانگرى و کفر خود را به حساب تقدیر الهى بگذارد، زیرا خداوند او را از
انتخاب راه خیر و سعادت متمکن ساخته و این استعداد و توانایى را در اختیار او گذاشته است(ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ)واصولاً این اختیار و توانایى او بر انتخاب راه خیر و سعادت نیز حلقه اى از سلسله تقدیر الهى، در مورد انسان و کارهاى او به شمار مى رود، زیرا کارهاى انسان با ویژگى اختیار و توانایى، تقدیر و اندازه گیرى شده است.(1)
1) به تفسیر المیزان، ج20، ص 207 مراجعه فرمایید.