جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تقدم وجود بر ماهیت و آزادى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

از بحثهاى گذشته معلوم شد که مسأله تقدم یا تأخر وجود نسبت به ماهیت هیچ ربطى به مسأله آزادى انسان ندارد. آزادى انسان از نهاد هستى و فطرت او سرچشمه مى گیرد و با درک وجدانى دریافت مى گردد و به واسطه فکر و اندیشه عقلانى تحکیم مى گردد و با قید و پسوند عقلانى بودن و به عنوان یکى از ویژگى هاى انسان بشمار مى رود و به واسطه همین قید (عقلانى) محدودیتهایى دارد. گذشته از این که اصولاً تقدّم وجود بر ماهیت به گونه اى که فلاسفه وجودى مى گویند معنى معقول و مقبولى ندارد و این که انسان در آغاز هیچ ماهیت معینى ندارد، اندیشه خام و نادرستى است انسان اگر چه از نظر کمالات وجودى و فعلیت یافتن استعدادهاى درونى در آغاز هویت خاصى ندارد و در پرتو عمل و فعلیت بخشیدن به آن استعدادها هویت خاص خود را باز مى یابد ولى از نظر ماهیت و چیستى از آغاز آفرینش از همه پدیده هاى دیگر ممتاز است او جوهرى است جسمانى که داراى نمو و رشد اراده و حرکت و عقل و تفکر است (جوهر، جسم، نامى، حساس، متحرک بالارادة، ناطق) این ویژگى ذاتى پیوسته براى او ثابت است اگر چه از نظر عوارض و کمالات وجودى پیوسته در حال شدن و تحول است.

و به عبارت دیگر: آنان میان ماهیت عمومى که از روز تولد با وجود انسان همراه است، با ماهیت خصوصى که آن را از طریق کار و تلاش مى سازد، خلط کرده و میان این دو فرق نگذارده اند.