اندیشه «تفویض» در افعال انسان درست در نقطه مقابل مکتب «جبر» قرار دارد اگر انسان در مکتب جبر اشعرى هیچگونه سهمى از آزادى و حق انتخاب در کارهاى خود ندارد و کلیه کنش ها و واکنش هاى او صد در صد وابسته به اراده و مشیت خداوند مى باشد در مکتب تفویض از حد اعلاى آزادى و حق انتخاب برخوردار است و در تصمیم گیرى هاى خود صد در صد وابسته به اراده و خواست خود مى باشد و از قلمرو اراده و آفرینش الهى بیرون است و هر چند انسان هستى و قدرت خود را از خدا وام گرفته است ولى در انتخاب راه و انجام کارهاى خوب و بد «مفوّض» و به خود نهاده شده است.
در بحثهاى گذشته با دلایل و انگیزه هاى پنجگانه طرفداران «جبر» (در مکتب اشاعره و اهل حدیث) آشنا شدیم و دانستیم که اندیشه جبر فکرى خام و ناپایدار است که غفلت و عدم برداشت صحیح نسبت به اصول معارف اسلام و آیات و روایات گروهى از متکلمان اسلامى را به طرفدارى از آن گرایش داده است.
اینک مى خواهیم دلایل و انگیزه هاى گرایش به نظریه «تفویض» را مورد بررسى و نقد قرار دهیم ولى قبل از هر چیز باید پیشوایان و طرفداران این نظریه را بشناسیم: