این تفسیر نادرست و عامیانه در مکتب اهل حدیث مورد قبول واقع شده است و به عنوان نمونه، بخشهایى از آنچه را که پیشواى این مکتب (احمد بن حنبل) در این باره بیان کرده است یادآور مى شویم:
خداوند، قضاء و حکم قطعى بر بندگان خود نموده، و کسى را توان مخالفت با قضاى الهى نیست و همه انسانها بایستى همان راهى را طى کنند که براى آنان مقدّر گردیده و ناموس آفرینش، آنها را به سوى آن سوق مى دهد.
آنگاه نمونه هایى از افعال ناروایى را که برخى از انسانها انجام مى دهند یادآور شده، مى گوید: شرابخوارى، دزدى، آدم کشى، زنا، حرام خوارى، و شرک به خدا و همه گناهان، به قضاء و قدر الهى است و (در عین حال)
هیچ کس حق احتجاج با خدا را ندارد،(لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْألُونَ). خداوند از ازل به گناهانى که از ابلیس و پیروان او سر مى زند آگاه بوده و آنها را براى این منظور آفریده است، همان گونه که از عبادت و فرمانبردارى صالحان عالم آگاه بود و آنها را نیز براى این مقصود خلق نموده است و هر یک از آنان به مقتضاى قضاء و قدر الهى، عمل مى کنند و کسى را توان تعدّى از این تقدیر و مشیت الهى نیست.
و در جاى دیگر مى گوید:
همه این کارها به مشیّت و تدبیر الهى بوده و مقتضاى علم پیشین خدا مى پاشد و هر کس علم پیشین خدا را قبول دارد، بایستى اراده سابق و تقدیر خداوندى را نیز بپذیرد.(1)
1) شرح مواقف، ج8، ص 149ـ 150.